گروه بینالملل آذرانجمن/امیررضا اسعدی؛ پس از شکست امپراطوری عثمانی در 1917 مناطق مختلف این کشور توسط فاتحان این جنگ تحت عنوان قیمومیت به استعمار گرفته شدند و منطقه ی فلسطین تحت کنترل دولت انگستان در آمد . از سال 1917 تا 1948 یعنی حدود 31 سال بطور آشکار بافت جمعیتی این منطقه با انواع روش ها مورد دستکاری قرار گرفت و در این میان همکاری های دولت انگلستان با سازمان صهیونیسم جهانی که به دنبال تاسیس کشوری برای یهودیان بود به نقاط بسیار حساسی رسیده بود که در این خصوص به نقش این سازمان در شکست محاصره ی سرزمین انگلستان در خلال جنگ جهانی دوم میتوان اشاره کرد؛ عطف به این همکاری ها و بیانیه ی مشترک لرد بالفور (وزیر امور خارجه ی وقت دولت بریتانیا) و تئودور هرتسل (پدر صهیونیسم سیاسی مدرن) در نهایت سال 1948 دولت و کشور اسرائیل اعلام موجودیت کرد و این موجودیت بروز بحران همه جانبه در خاورمیانه را منجر شد که از این میان به جنگ های مختلف بین مسلمانان و اسرائیل در طول سالیان مختلف میتوان اشاره کرد.
با افزایش روابط و همکاری بین سران اسرائیل و دولتمردان آمریکایی تلاش آنها بر این شد که بتوانند با به رسمیت شناساندن اسرائیل به دولت های منطقه امکان استفاده از ظرفیت های حقوقی برای دفاع از موجودیت اسرائیل را فعال کنند، دولت ترکیه اولین دولت مسلمان بود اسرائیل را به رسمیت شناخت و در نهایت دولت های دیگری نظیر اردن و مصر نیز همین راه را رفتند و در قدم بعدی با امضای قرار دادهای اسلو 1 و 2 بین سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) و دولت اسرائیل فصل جدیدی از مسئله آغاز شد که در آن از طرف دول غربی و اسرائیل تنها ساف بعنوان نماینده ی مردم فلسطین شناخته میشد ؛ این گذاره تدایی گر مفهومی خاص بود که در محتوای آن میتوان فهمید طرف های غربی فقط بخشی از مردم فلسطین را رسمیت میدادند که کشور اسرائیل را صاحب اصلی سرزمین فلسطین شناخته و هیچگونه مبارزه و اقدامی را در راستای آزادی سرزمین های فلسطینی انجام ندهند و سایر گروه ها و اجتماعات فلسطینی را با برچسب هایی مانند تروریست و ستیزه جو و امثال آن از امکان اثر گذاری سیاسی در سطح بین المللی ساقط کردند که البته سیاست مداران اسرائیلی همانطور که قابل پیشبینی بود به این مقدار نیز راضی نبودند و خود ابتدا در نقض پیمان های اسلو پیش قدم شدند و با شهرک سازی در اراضی اشغالی رسمیت و استقلال ظاهری همان ساف را نیز زیر سوال بردند.
با آغاز عملیات “طوفان الاقصی” کشورهای خاورمیانه که همگی در طول سالیان مواضعی با کیفیت های مختلف را به نفع فلسطین نشان داده بودند با شرایطی جدید مواجه شدند ، در این عملیات سطح طرح نظامی و نتایج آن بطور قابل توجهی پیروزی اولیه حماس را نشان میداد و این شکل از پیروزی نظامی چیزی نبود که کشورهای خاورمیانه ای آمادگی پذیرش این عنصر با عارضه ی افزایش سطح تنش در منطقه را داشته باشند بنابراین در ابتدا حتی برخی کشورها از اعلام رسمی موضع پرهیز میکردند تا شرایط و نتایج را بررسی کنند. حال با این مقدمات در عرصه ی فعلی با گذشت بیش از 20 روز از آغاز عملیات “طوفان الاقصی” و جان باختن بیش از 7 هزار نفر از مردم غیر نظامی فلسطینی کشور های منطقه ی خاورمیانه تقریبا همگی مواضع خود را آشکار کرده اند. باید اشاره کرد که این مواضع از عناصر مختلفی تاثیر پذیرفته است که از آن جمله میتوان به احتمال تشدید درگیری ها و گسترش آن به جبهه های جدید ، سایه تهدید نظامی آمریکا بر روی تمام کشورهای منطقه در صورت ورود کامل به رویارویی با اسرائیل ، تسلیحات اتمی ارتش اسرائیل و روابط پنهان و آشکار اقتصادی و سیاسی بعضی از کشورهای منطقه اشاره کرد.
جمهوری اسلامی ایران بعنوان یکی از کشور هایی که مسئله ی فلسطین را یکی از رئوس اصلی مواضع خود در امور خارجه میداند علیرغم دسترسی های ویژه نظیر حزب الله لبنان و انصارالله یمن و حشد الشعبی عراق و دیگر عناصر مشابه که امکان ورود به جنگ نیابتی را مهیا میکنند تا کنون تمایلی به ورود حداکثری ممکن به درگیری ها را از خود نشان نداده است ؛ این عدم تمایل دلایل مختلفی میتواند داشته باشد که در بین آنها دو مورد تهدید نظامی آمریکا و تسلیحات اتمی اسرائیل برجسته تر به نظر میایند . باید به این نکته توجه داشت که موضع فعلی جمهوری اسلامی بسته به اتفاقات و تغییرات میدانی میتواند تا سطح درگیری نظامی نیز پیش برود که این مهم در مجال حاضر امکان بررسی ندارد.
دولت جمهوری ترکیه نه تنها اولین کشور با اکثریت مسلمان بود که اسرائیل را به رسمیت شناخت بلکه در سال های اخیر روابط اقتصادی و سیاسی قابل توجهی را نیز با آن برقرار کرده است اما حامیان داخلی آک پارتی (حزب حاکم) که اکثریتی اسلامگرا و سنتی را دربر میگیرند دید مثبتی به این تصمیم ندارند و نمود آن را میتوان در چندید تظاهرات مردمی در شهرهای ترکیه دید. دولت فعلی ترکیه اسلامگرا ترین دولت بعد از آغاز جمهوریت در ترکیه نیز اراده ای برای رویارویی با اسرائیل را ندارد اما موانع اصلی این شرایط موضوعات اقتصادی و سیاسی میباشد خصوصا ارتباطات این کشور با دول اروپایی که بخش قابل توجهی از اقتصاد ترکیه وابسته به آن است.
یکی دیگر از قدرت های منطقه ای حاضر در این میدان دولت پادشاهی عربستان سعودی میباشد که بعد از طرح های توسعه اقتصادی ولیعهد عربستان و کاهش تنش با یمن در جنوب و عادی سازی روابط با جمهوری اسلامی ایران نشان داده است که تمایلی به هیچ گونه درگیری نداشته و هر قدمی حتی با هزینه های سنگین اگر در راستای امنیت و منافع سعودی ها باشد از پذیرش آن سر باز نخواهد زد. به علاوه به نقش این دولت در اقداماتی که در راستای عادی سازی روابط برخی کشور های عربی در قالب پیمان ابراهیم با اسرائیل داشت نباید بی توجه بود ؛ طرح پیمان ابراهیم از طرف دولت ترامپ با پیمانکاری سعودی ها در حال انجام بود و این یعنی سطح روابط عربستان-آمریکا حداقل در مسئله ی فلسطین تا حدود استراتژیک نیز پیش رفته است که از غنایم آن به فروش تسلیحات پیشرفته از طرف دولت ترامپ به سعودی ها میتوان اشاره کرد . در نهایت میتوان گفت اگر رویارویی کشور های منطقه با ارتش اسرائیل به حد قابل توجهی افزایش یابد دولت عربستان سعودی به دلیل نقش ویژه ای که در جهان اسلام و عرب داراست و به دلیل تمایلی که به حذف آن جایگاه دارد نمیتواند تا آخر بی تاثیر باقی بماند.
دیگرانی مانند دولت قطر ، اردن ، مصر و گروه های جهادی خاورمیانه سایر بازیگران دارای نقش ویژه در میدان فلسطین هستند که به دلیل پرهیز از اطناب مطلب در این نوشتار به تفصیل آنها اشاره نشده است و فقط به بیان مطلب با محوریت سه قدرت منطقه ای اکتفا شد.
انتهای پیام/