گروه سیاسی آذرانجمن؛ امیررضا اسعدی، کارشناس مسائل سیاسی طی مصاحبهای با آذرانجمن به بررسی سناریوهای احتمالی جنگ اوکراین پرداخت و گفت: در روزهای اخیر فضای تحلیلی در حوزه جنگ بین روسیه و اوکراین، امیدواریهایی به اتمام این جنگ را شاهد بوده است، البته با توجه به اعداد و ارقام و شرایط روی میز تحلیلهای گوناگون و سناریوهای مختلفی برای ادامه شرایط جنگی بیان شده است، اما با چینش این سناریو ها کنار هم میتوانیم سناریوهای احتمالی را به دو دسته اساسی تقسیم بندی کنیم.
دسته اول، کسانی هستند که اتمام جنگ را مدنظر قرار میدهند و دوم کسانی که تداوم جنگ را مدنظر قرار میدهند. بر اساس گفتههای تحلیلگران، اگر تهاجم نظامی از طرف روسیه وسیع تر شود، شاهد اشغال بخش های بیشتر از کشور اوکراین و نهایتا سقوط دولت در کییف خواهیم بود که نهایتا دولتی با یک انتخابات هر چند صوری در اوکراین سرکار میآید و تمام شرایط بیان شده از طرف رهبران روسیه پذیرفته شده و مسئله در این ساختار به پایان برسد و دولت اوکراین با ساختار جدید در کنار روسیه شکل گیرد که البته پذیرش شرایط تسلیم دولت روسیه از طرف دولت فعلی اوکراین هم نتیجه مشابه را خواهد داست .
مدل دوم سناریو برای اتمام جنگ این است که جنگ تا جایی ادامه پیدا میکند که در آخر کییف بطور کامل سقوط کرده و بخشهای بیشتری از خاک اوکراین به دست نیروهای نظامی روسیه می افتد، اما ناامنی در سطحی ادامه پیدا می کند که امکان برگزاری انتخابات حتی صوری یا حتی نسب فرماندار نظامی در کشور اوکراین از طرف دولت روسیه هم مقدور و فراهم نمی شود و از شدت و حدت جنگ کاسته شده و در نهایت کمی فروکش میکند، اما بحران اوکراین به همین شکل ادامه پیدا میکند. در مورد احتمال وقوع این حالت باید این را در نظر بگیریم که این شکل از سناریو، در واقع یک باتلاق برای دولت روسیه است، چون ادامه دادن جنگ فرسایشی با مقاومتی با در نظر گرفتن مقاومت گروههای اوکراینی، باعث تحمیل هزینه های مالی و نظامی شدید به دولت روسیه می شود و دولت روسیه از نظر منابع مالی در سیر این جنگ با محدودیتهایی مواجه خواهد شد و از طرفی باعث تشدید تحریم ها و بدبینی های بین المللی بر علیه دولت روسیه خواهد شد.
اما دستهای که بیان می کند جنگ ادامه پیدا خواهد کرد، این مدل نیز به دو سناریو تقسیم می شود. گروه اول شرایط را اینگونه فرض می کند که جنگ در داخل مرزهای اوکراین خواهد بود و به قسمتهای دیگر جهان سرایت نخواهد کرد. اما به نظر بنده این تحلیل غیر واقع بینانه است و با توجه به آرای رهبران طرفین درگیری ها، در صورت تداوم جنگ احتمال سرایت به بخشهای دیگری از جمله بخشهای دیگر شرق اروپا محتمل است و در حقیقت اگر نشانه هایی برای این فرضیه مطرح کنیم ؛ مثال آن اظهارنظر رهبران روسیه است که گفته بودند، هر کشوری که برای تجهیز و حمل تجهیزات نظامی برای اوکراین کمک رسانی بکند و خاکش را در اختیار کاروانهای نظامی تسلیحاتی قرار بدهد مورد هدف قرار خواهند گرفت، که این نشان از شرایط احتمال سرایت جنگ به همسایه های دیگر کشور اوکراین است و یا نشانه دوم در نظر گرفته شده، تهدیدهایی است که از طرف دولت روسیه بر علیه دولت های سوئد و فنلاند شده و اگر در راستای پیوستن کشورشان به ناتو، درخواستی مطرح کنند روسیه این مسئله را تحمل نخواهد کرد.
مدل دوم در تداوم جنگ اوکراین این است که احتمال سرایت این جنگ به نقاط دیگری از جهان و افزایش تنش تا سطح بروز شرایط جنگی که بشود اسمش را جنگی جهانی نام گذاری کرد وجود دارد، با توجه به اینکه قدرتهای جهانی مثل پنج کشور عضو شورای امنیت یا قدرتهای اقتصادی نظامی منطقهای در هر قسمت از دنیا مثل شرق آسیا و خاورمیانه، آمریکایی جنوبی یا سایر کشورهای اروپایی با توجه به اینکه سطح اختلافاتشان در بعضی مسائل در سطح بحرانی است که مثال زنده امروزیاش، اختلافات بین دولت چین و تایوان، اختلافات بین هند و پاکستان و… است و این یکی از چارچوب محتمل پیامد جنگ اوکراین میتواند باشد.
امیررضا اسعدی، به بررسی احتمال راهحل دیپلماتیک برای بحران اوکراین پرداخت و بیان کرد: اگر بخواهیم به گذشته راهکارهای دیپلماتیک بحران اوکراین مراجعه کنیم، باید به معاهده بوداپست رجوع کنیم. معاهده بوداپست بین دولت روسیه، انگلستان و آمریکا با سه تا دولت اوکراین، قزاقستان و بلاروس بسته شده که بیان میکند که این سه کشور که دارای تسلیحات نظامی اتمی و همچنین تسلیحات نظامی راهبردی در سطح کلان و امکان طراحی و توسعه تسلیحات نظامی اتمی در سطح گسترده از زمان اتحاد جماهیر شوروی سابق بودهاند، طی این معاهده بوداپست بپذیرند که این امکان ها را تسلیم طرف مقابل بکنند، در قبال این امر چندین اتفاق می افتاد، اول اینکه از طرف این ۳ کشور پیمان منع گسترش سلاح های اتمی امضا شد که در نتیجه آن کشورهای عضو از طرف اعضای این سازمان مورد حمایت قرار میگرفتند که امکان دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای برای آنها محیا شود.
آن چیزی که در معاهده بوداپست بعنوان روح معاهده دیده میشد این بود که قزاقستان بلاروس و اوکراین سه کشور بیطرف در سطح جهانی خصوصا در منازعات بین شرق و غرب باید باشند، اما بعد از گذشت سالها اینگونه نشد و این سه کشور هیچ وقت بی طرف نشدند و بین مناقشات شرق و غرب یا بلوک باقیمانده از شرق با بلوک سابق غرب قرار گرفتند تا جایی که بلاروس و قزاقستان که متمایل به روسیه بود به طور مداوم از طرف غرب مورد انواع تحریمها قرار گرفتند و از طرفی اوکراین با انقلاب مخملی به سمت جریانات غرب گرا متمایل شد و نهایتا با روی کار آمدن زلنسکی، اوکراین کاملا در جبهه غرب قرار گرفت و در واقع این روح معاهده توسط خود کشورهای اوکراین، بلاروس و قزاقستان نقض شد که نتیجه این ماجرا به شرایط فعلی اوکراین منجر شد که دولت روسیه حایل خود از کشورهای شرق اروپا در مقابل ناتو را از دست داد و تصمیم گرفت وارد اوکراین شود.
در حال حاضر اگر وزنکشی دیپلماتیک بین کشور های عضو ناتو با کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل شرقی مثل روسیه و چین صورت پذیرد و به تعادلی برسد، احتمال پیدایش راه حل دیپلماتیک در میان مدت وجود دارد اما در کوتاه مدت بعید به نظر می رسد.
کارشناس مسائل سیاسی، احتمال تشدید تنشهای بین المللی و سرایت بحران اوکراین به کشور های دیگر را متحمل شمرد و افزود: احتمال سرایت جنگ به خارج از اوکراین در همسایگی این کشور و مناطق دیگر جهان مثل تایوان، کشمیر، خاورمیانه و … وجود دارد.
اسعدی، به بررسی عکس العمل کشور ها در شرایط سرایت جنگ به خارج از مرزهای اوکراین پرداخت و افزود: جهبهای متشکل از دولت خودِ روسیه، امکانات نظامی-اقتصادی و دولتی چین و همچنین کشورهایی نظیر هند، پاکستان، ایران و به احتمال زیاد ترکیه جزو گزینههایی خواهند بود که دولت روسیه تلاش خواهد کرد که در این عرصه آنها را با خود همراه کند. همچنین متحدان و همفکرانی نظیر دولت برزیل در آمریکای جنوبی نیز ممکن است جزو گزینههای مدنظرِ دولت روسیه قرار گیرد.
از طرفی هم دولت آمریکا با تشکیل و حفظ پیمان ناتو تا امروز، از جنبهی پیشفرضهای امنیتی-نظامی سالهاست خودش را آماده همچنین شرایطی کرده است. در واقع متحدانی نظیر ارتشهای عضو ناتو و سایر دولتهای متحد آمریکا را همیشه کنار خودش داشته است. و البته پایگاههای نظامی آمریکا در قسمتهای مختلفی از دنیا مثل خاورمیانه، آسیای میانه و حتی دیگر کشورهای استراتژیک دنیا میتوانند در این قضیه، نقش بازی کنند.
واما در این بین دو کشور ایران و ترکیه جایگاه خاصی دارند و نظرات و جایگیریهای رهبران این دو کشور تا حد زیادی اهمیت دارد و البته دو کشور ایران و ترکیه، بازی مشابه اما دقیقاً قرینه هم را در این مسئله دارند. بدین شکل که میتوان گفت دولت ترکیه خودش را در منتهیالیه شرقی جبهه غرب تصور میکند و در واقع میتوان گفت از جبهه و تیم غربی بازی میکند ولی علاقمند به تبادل و دادوستد امتیازات و همچنین تبادلات اقتصادی-سیاسی با جبهه شرق و دولت روسیه است.
دولت ایران نیز دقیقاً برعکس عمل میکند و خود را در جبهه شرق و در کنار روسیه تصور میکند اما در قسمت غربی این جبهه. دولت ایران، متصور بر این است که جایگاهش در جبهه شرق تعریف شده است، با این حال علاقمند به تبادل امتیازات و دادوستد اقتصادی-سیاسی با جبهه غرب و ناتو هم است. مصداق آن، توافق اتمی و مذاکرات وین میباشد که این روزها در جریان است. البته این دو کشور، در جایگاه بسیار خطرناکی هستند و هم از نظر ژئواستراتژیک و هم از نظر اظهار نظرات و آرای رهبران این دو کشور موقعیت خاص و حساسی دارند.
طبیعتاً در لابهلای مناقشات بین جبهه شرق و غرب، در محدوده خاورمیانه دولتهایی از شرق و غرب برنده خواهند بود که بتوانند به طور همزمان ایران و ترکیه را در جبهه خودشان داشته باشند. و تمایل دولت روسیه بر این است که به دلیل ارتباطات طولانی مدت نظامی-اقتصادی-سیاسی و شکلهای گوناگونی از ارتباطات در طی سالهای اخیر، خصوصاً پس از تشدید تحریمهای اقتصادی بر علیه ایران، سعی بر این خواهد داشت که ایران را تظمینی در جبهه ی خود داشته باشد و نماد این امر نیز رفتار های اخیر دیپلمات های روسی در سیر مزاکرات وین است . حتی تضمین کتبیای که دولت روسیه از دولت آمریکا برای عدم شمول تحریمهای روسیه بر روابط ایران و روسیه میخواهد، مرتبط با همین موضوع است.
همچنین تأکید دولت ترکیه در اوکراین بر مواضع ضد جنگ و عدم دخالت در مسئله تحریم دولت روسیه نیز، مصداق بارز علاقه ی این کشور به حفظ روابط با شرق است.
همانطور که گفته شد دولت روسیه نیز برای حفظ دولت ایران و ترکیه در کنار خودش، تلاش میکند. از طرفی دولتهای اروپایی و ناتو نیز با پیشفرض قراردادن توافقنامه وین تلاش بر این دارند که ایران رابه هر نحوی در جبهه ی غرب قرار دهند.
نکته ی مهم نیز که باید مدنظر قرار دهیم، این است که دولتهای خاورمیانه، از جمله، ایران و عربستان و ترکیه یا سایر دولتها هیچ موقع به عنوان دولتهای خودی، نه در جبهه شرق و نه در جبهه غرب، واقع نشدهاند، بلکه فقط به عنوان ابزار به آنها نگاه شده است. جبهه غرب هم، ایران و ترکیه را میخواهد که به عنوان ابزاری بر علیه دو جبهه اصلی شرق، یعنی روسیه و چین استفاده کند. جایگیری تمام عیار در کنار این دولتها، برای ایران و ترکیه میتواند منجر به آسیب شود.
البته نکتهای هم در این مورد باید مد نظر قرار گیرد، این است که تأکید قدرتهایی نظیر آمریکا و چین و روسیه و حتی انگلستان در شرایط حاضر، بر این است که کشورهای در حال توسعه مثل ایران و ترکیه یا کشورهای همسان اینها، اصولاً اگر میخواهند واقعاً وارد ریل توسعه شوند باید دقیقاً در کنار ما قرار گیرند. البته این حقیقت که آیا امکان قرارگیری در ریل توسعه بدون پذیرفتن این شرایط ممکن است یا خیر نیز موضوع مفصل دیگری است و امکان طرح آن در این بحث نمیگنجد .
کارشناس مسائل سیاسی، با بیان اینکه احتمال فاجعه ای بزرگ در جهان مانند جنگ جهانی سوم، نیاز به آینده پژوهی عمیق دارد، اضافه کرد: اگر بخواهیم این مسئله را در چارچوب جنگ بین روسیه و اکراین بررسی کنیم، باید گفت که انتظار جنگ های فاجعه بارتر و شدیدتر، وابسته به تصمیم گیری دولت های غیر از روسیه و اکراین است و از سوی دیگر بروز جنگ با ابعاد بزرگتر و با تسحیلات خطرناکتر محتمل هست اما در وضع موجود احتمال این گونه فاجعه کم است، اما آیتم هایی وجود دارد که با فعال شدن آنها احتمال پدید آمدن درگیری های شدیدتر و جنگهای با ابعاد بزرگتر وجود دارد.
همچنین احتمال بروز راه حل های دیپلماتیک در میان مدت وجود دارد و در حقیقت راهکارهای دیپلماتیک تنها راهی است که میتواند بستری برای کشور ها و دنیا ایجاد کند تا در مقابل بحران فعلی برای رسیدن به صلح پایدارتر گام بردارند، همچنین مذاکره تنها راه کم هزینه میباشد که طی آن میتوان در مورد امنیت پایدار و توازن قوا بین کشور های مختلف مباحث نوین طرح کرد . تنها راه حل برای برون رفت از سیر خطرناک فعلی مذاکره مستقیم است، ولی مذاکره ای که در کوتاه مدت منتهی به نتیجه ای شود با توجه به واقعیت های میدانی قابل تصور نیست.