گروه اجتماعی آذرانجمن/عاطف احدپور: سید جواد میری، نظریهپرداز اجتماعی ایرانی سوئدی با حضور در تحریریه آذرانجمن به سوالات خبرنگاران آذرانجمن پاسخ داد.
میری، استاد پژوهشکده مطالعات اجتماعی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در بررسی مسئله نزول جایگاه تاریخی تبریز و آذربایجان اینگونه بیان کرد:
زمانی که ما از تبریز و آذربایجان تاریخی صحبت میکنم تنها به داخل مرزهای داخل کشور نباید توجه کنیم بلکه به تمامی بخش ها همانند جمهوری آذربایجان، ارمنستان به مرکزیت ایروان به عنوان یکی از خانات مهم شیعه نشین و دربند در داغستان جنوبی میتوانیم اشاره کنیم. همچنین چندین استانی که در گرجستان قرار گرفته اند آنها نیز بخش هایی از آذربایجان تاریخی محسوب میشوند که به عنوان یکی از کانون های قدرت در ایران شناخته میشدند. یک بخش مهم دیگر از آذربایجان تاریخی نیز در ترکیه قرار گرفته که کارس میباشد که هم مذهبشان شیعه است و هم به لهجه ترکی آذربایجانی تکلم میکنند و کماکان حتی امروز علمای آن ها برای خواندن درس در حوزه علوم دینی به قم و نجف میآیند. بخش دیگر آذربایجان تاریخی نیز در منطقه ای عراق قرار دارد که همچنان به زبان ترکی آذربایجانی سخن میگویند.
در ۱۵۰ سال اخیر اتفاقی بزرگی در تاریخ جهانی میافتد که تاثیر مستقیم بر وضعیت فعلی آذربایجان میگذارد و وقتی از نقش و جایگاه تاریخ آذربایجان صحبت میکنیم صرفا نباید به جایگاه محلی آن اشاره کنیم بلکه باید در نظر بگیریم که کدام عوامل و مؤلفه های جهانی در وضعیت فعلی منطقه آذربایجان تاثیر گذار بوده اند.
یکی از مولفه های مهم جهانی که اساسا در تاریخ نقش تعیین کننده داشته، ورود بشر از عصر کشاورزی به عصر صنعتی بود که این ورود مصادف با عصر انقلاب روشنگری و سیاسی در فرانسه اتفاق میافتد و شیوه زیست مردم نیز به صورت امر جمعی آرام آرام از وضعیت امپراتوری به سمت واحد «ملت دولت» سوق پیدا میکند و بعد از آن دوره که به «چرخش وستفالی» معروف است، دگرگونی عظیمی در حوزه امر جمعی و سیاسی به وجود میآید.
آذرانجمن: تاثیر ورود ایده «ملت دولت» در تقلیل جایگاه تبریز به عنوان کانون اصلی قدرت چه بود؟
در ایران از اواسط دوره معاصر ایده «ملت دولت» پا میگیرند و آرام آرام به سمت یک دیوان سالاری مدرن سوق پیدا میکنیم و این دیوان سالاری مدرن امورات جمعی و سیاسی ما را مدیریت میکند و خود این تغییر که اساسا حرکت از دیوان سالاری مکانیکی به سمت دیوان سالاری ارگانیکی بود، امورات ما را تنظیم میکند.
یکی از دیگر عوامل که باعث شد تا شیوه توزیع قدرت در ساختار سیاسی کشور تغییر کند این بود که در دوران ممالک محروسه قاجار تبریز به عنوان نایب السلطنه نقش ایفا می کرد و تمامی شاهانی که در دوران قاجار میخواستند به مقام شاهی برسند در تبریز جلوس میکردند و به اصطلاح امروزی هیئت دولت در تبریز شکل میگرفت و تمامی روابط قدرت در این شهر متمرکز بود ولی بعد ها آرام آرام تحولاتی در دوران ناصری اتفاق میافتد که نقش تاریخی ولیعهد نشینی آذربایجان تقلیل پیدا میکند.
آذرانجمن: کدام عوامل دیگر در روند تقلیل جایگاه تبریز تاثیر گذار بودند؟
از جمله اتفاقات مهم تاریخی دیگری که در این روند تاثیر گذار بود میتوان به جنگ های ایران و روس اشاره کرد که در نتیجه آن بخش های مهمی از آذربایجان از ایران جدا شد و در ذیل استعمار روسیه قرار گرفت و نیروی انسانی و روابط تاریخی و فکری که از دوران تاسیس حکومت صفویه در ایران شکل گرفته بود دچار ضربه شدیدی شد و تغییر روند ایجاد ملت دولت نیز باعث شد تا در دوران پهلوی اول آن ارتباط تاریخی ارگانیکی که بین تبریز و تهران بود از بین برود و دولت پهلوی چون در برابر قاجار شکل گرفته بود تمام تلاش خود را کرد تا این حافظه تاریخی در رابطه با آذربایجان را از بین ببرد و روابط قدرت را تغییر دهد.
در این میانه اتفاق دیگری که رخ میدهد این بود که با توجه به آغاز دوره عبور انسان از عصر کشاورزی به عصر صنعتی، نیازمندی و احتیاج بشر و نیاز سیستم سرمایه داری را به نوع دیگر همانند نفت در خاورمیانه سوق میدهد و نفت در جنوب ایران به عنوان چشم انداز جدید وارد ساز و کار قدرت و راه های مواصلاتی توزیع ثروت میشود و آذربایجان به عنوان یکی از دالان های توزیع قدرت و ثروت و راه های مواصلاتی به اروپا آرام آرام نقش تاریخی خود را از دست میدهد و ایرانینان به سمت بندر های جنوبی میروند و اساسا شیوه دیگری از ساماندهی و توزیع قدرت و منزلت در ایران شکل میدهد که در دوره پهلوی این جریان عمیق تر میشود.
آذرانجمن: نسبت نیروهای قدرت در تهران و تبریز بعد از انقلاب مشروطه به چه صورت بود؟
اتفاقات مهم دیگری نیز باعث تنزل جایگاه تبریز به عنوان کانون اصلی قدرت در ایران بودند، یکی از این اتفاقات انقلاب مشروطه بود. در جریانات مربوط به مشروطه، افراد تاثیر گذار این جریان در برابر نیروهایی با عنوان مستبدین قرار گرفته بودند. افراد تأثیرگذار در دو سوی یعنی مستبدین و مشروطهخواهان هر دو طرف اکثرا از آذربایجانیها بودند و اینگونه نبود که این تقابل رنگ و بوی قومی داشته باشد. اما در نتیجه مستبدین بعد از شکست از مشروطهخواهان به بازسازی موقعیت خود میپردازند و به یک نتیجه اساسی رسیدند و آن این بود که چه کسانی و کجا توانست این قدرت را به مشروطه خواهان بدهد که ساختار قدرت را متحول کنند و آن قدرت بدون شک تبریز بود و مستبدین این موضوع را به عنوان یک حافظه تاریخی نگه داشتند.
سیگنال دیگری که نیروهای قدرت در تهران در خصوص جایگاه آذربایجان در حوزه بازسازی قدرت و توانایی تعریف مجدد امر سیاسی دریافت کرده بودند، مسئله جریانات حزب دمکرات آذربایجان به رهبری پیشوری بود. اگر چه اشتباه پیشروی در همکاری با استعمار شوروی و در طرف مقابل همکاری دربار با مستبدین نتیجهای جز وجه المصالحه شدن ایران نبود، ولی قربانی واقعی این جریانات همچنان آذربایجان بود و تمام این جریانات باعث شد تا مراکز قدرت در تهران به این نتیجه برسند که اگر بر روی آذربایجان تمرکز ویژه نشود همچنان می تواند سازه قدرت را تغییر دهد و به نوعی دیگر ایران را بازسازی و بازتعریف کند.
اتفاق سوم نیز به ظهور حرکت جنبش خلق مسلمان مربوط است که به رهبری آیت الله شریعتمداری تشکیل شد و آن سالها برخی از نیروهای مذهبی آذربایجان در برابر نیروی های مرکز قرار گرفتند و زمانی که این سه موضوع کنار هم قرار میگیرد به نوعی کسی که بخواهد معماری قدرت را در تهران به دست بگیرد، نسبت به آذربایجان تفکر سلبی پیدا میکند و به سمت این میرود که طرح دیگری را برای تبریز آذربایجان اعمال کند که البته در دوران دفاع مقدس و زمان حضور فرماندهان بزرگ آذربایجان در جنگ ایران و عراق، این تصور منفی که ممکن بود در میان نیروهای سیاسی در تهران نسبت به تبریز و آذربایجان به وجود بیاید تقریبا زدوده شد. اما برخی جریانات ایرانشهری همچنان در صدد امنیتی کردن نام تبریز و آذربایجان با هدف ایدئولوژیکی مشخص خود هستند.
آذرانجمن: با در نظر گرفتن این رویداد های تاریخی مربوط به تبریز و آذربایجان برای توسعه متوازن سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در کشور باید چه اقداماتی انجام شود؟
ما اگر یک نگاه توسعه محور متوازن برای کل کشور داشته باشیم. باید عوامل و مولفه ای توسعه کمی و کیفی، توسعه منابع انسانی و توسعه معنوی را در حوزه مدیریت و حکم رانی معیار قرار دهیم که تنوع و تکثر سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و منطقهای در این مسئله تاثیر گذار میباشد و به عنوان فرصتهای بالقوه برای ارتقای کل کشور تلقی میشود و اینکه کوچک ترین موضوعی را در حوزه تنوع و تکثر به نام تجزیه طلبی تلقی شود خود این مسئله نشان می دهد که اساسا بحث توسعه در کشور در یک بستر احتضاری قرار گرفته است.
انتهای پیام/