به گزارش آذرانجمن، با اکران عمومی فیلم قولچاق در بخش هنر و تجربه در ردیف فیلمهای ترکی در سینمای ایران این فیلم با توجه به سابقه عدم حضور و مقبولیتش در جشنواره فیلم فجر و نیز فوت متعاقب کارگردان آن(اصغر یوسفی نژاد)، توجهها را به سمت خود جلب کرد. رسانههای محلی و همچنین چندی از نویسندگان این فیلم را به عنوان شاهکار سینمای ایران نام بردند.
کنشهای رمانتیک در مواجهه با یک فیلم به زبان مادری خصوصا ترکی و بالا بردن ارزش هنری آن بدون در نظر گرفتن نظر منتقدان هنری و نقدهای فنی می تواند صدمههای زیادی در برداشت افکار عمومی و تصور فیلمهای ترکی در اذهان مردم وارد کند. فیلم قولچاق به صرف اینکه به زبان مادری ما یعنی ترکی نوشته و ساخته شده و علیرغم اجحاف در حق آن به عنوان معدود فیلم ترکی قابل توجه در جشنواره فیلم فجر به هیچ وجه شاهکار سینمای ایران نیست و نخواهد بود.در اینکه سینمای مستقل آذربایجان در ایران همواره مورد بی توجهی و بی مهری و حتی در مواردی مورد ظلم واقع شده حرفی نیست اما این مساله نباید باعث شود ما در تولیدات محتوای فرهنگی و هنری خود دچار اغراق و دور شدن از واقعیت شویم. تولید بسیار نادر محتوای هنری به زبان ترکی هیچگاه نباید ما را در سیلاب عدم عقلانیت و یا نبردی لجبازانه اسیر و گرفتار کند. فیلم قولچاق علیرغم داشتن نقاط قوت در عین حال از بسیاری جهات دارای ضعفها و نقصانهای عدیدهای است که بدون بحث و کارشناسی و در این آشفتهگی سینمای ایران در رسانههای محلی به عنوان شاهکار سینمای ایران مطرح میشود.
در پائین بنده به مواردی که به ذهنم خطور کرده اشاره خواهم کرد اما صد البته این مباحث باید تکرار، بررسی و مورد مداقه قرار گیرد.
یکم: تکرار فرم فیلم ائو در فیلم قولچاق نشان از تاکید فیلمساز به سینمای شخصی خود است چرا که این فرم فاقد جذابیتهای سینمایی است واگر به نگاه غالب فیلمساز در داستان.گویی فیلم تبدیل شود به شدت شخصی شده و ریزش مخاطب خواهد داشت(متاسفانه فیلم قولچاق فیلم دوم یوسفی نژاد بود و فوت نابهنگام او ادامه راه در این مسیر و تفکر سینمایی او را برای ما مجهول نگه داشت و متاسفانه هیچ مصاحبهری در اینباره با مرحوم انجام نیافته که آیا در فیلمهای بعدی نیز این فرم را تکرار خواهد کرد یا نه) اما بیشتر به نظر میرسد این فیلم در امتداد موفقیتهای کسب شده در فیلم ائو ساخته شده. فرم پلان سکانس در عین اینکه یکی از فرمهای سخت (از لحاظ اجرا) در سینما میباشد ولی در کمترین سطح جذابیتهای سینمایی قرار میگیرد. این فرم به واسطه محدودیتهایش حسابشدگی پلانها در دکوپاژ، دقت در میزانسنهای معنادار و در خدمت داستان و بسیاری نقصانهای دیگر میتواند به روایت فیلم و لایهبندی معنایی ان لطمه بزند ولی با این حال یکی از فرمهایی است بسیاری از کارگردانان بزرگ را نیز وسوسه میکند.
دوم: به واسطه این فرم به هیچ کاراکتری نمیشود نزدیک شد و حس همزادپنداری در مخاطب را ایجاد کرد چرا که دور بین و کارگردان فقط به فکر چیدمان بازیها و کنشهای بازیگران در تناسب با روایت داستان هستند.
سوم: همه شخصیتها در این فیلم اصطلاحدان، لفاظ و ضربالمثلدان هستند. از آنجایی که به واسطه فرم پلان سکانس نمیشود به هیچ کاراکتری نزدیک شد در عین حال همه کاراکترهای این فیلم لفاظ و مقید به کاربرد اصطلاحات و ضربالمثلهای عامیانه ترکی هستند. دیالوگها به قدری با تاکید بر این لفاظی نوشته شدهاند که فضای فیلمنامه اغلب به فضای نمایشنامه تغییر کرده و گوش مخاطب زیر استمرار کلمههای چند پهلو از معنای نزدیک مفاهیم دور شده و اگر اصطلاحی را متوجه نشود از فضای داستان به بیرون پرت میشود.
چهارم: زبان ترکی فیلم ایرادات ویرایشی بسیاری دارد و کاملا متکی بر گفتار شفاهی نوشته شده. گرامر جملهها میلنگد و این نشان دهنده اینست که کارگردان علیرغم تسلط بر زبان و اصلاحات گفتار شفاهی با صورت مکتوب و گرامری زبان ترکی هیچ آشنایی ندارد. البته در مقایسه با فیلمهایی همچون آتابای در این زمینه دقتهای خاص خود را دارد.
در نهایت می توان به موارد بسیاری در این فیلم اشاره داشت ولی اینجانب با یک بار تماشای فیلم طبیعتا نمی توانم مطلبی با دقت بالا بنویسم بنابراین بازنمایی بیشتر این فیلم منوط به بحث و اشتراک مضامینی است که به ذهن خوانندگان این متن خطور میکند.
نویسنده: شهزاد قریشی