هجوم هیولای لبوبو؛
از قفسه فروشگاه تا ویترین فرهنگ ما
عروسک فانتزی «لبوبو» با ظاهری نه چندان جذاب و قیمتی گزاف، از یک اسباببازی ساده به نماد مد و تجملگرایی بدل شده است؛ پدیدهای که با موج تبلیغات و شایعات، جای خالی شخصیتهای اصیل وطنی را در بازار و فرهنگ امروز پر کرده است.
به گزارش گروه فرهنگی آذرانجمن، رعنا شکری: راست گفتهاند که خدا شانس بدهد!
چه کسی فکرش را میکرد عروسک لبوبو، با آن قیافه نهچندان جذاب، سی دلار ناقابل قیمت داشته باشد و مردم برای خریدش سر و دست بشکنند؟ عروسکی که ظاهرش نهتنها زیبا نیست، بلکه کمی هم ترسناک به نظر میرسد.
لبوبو، یک عروسک پولیشی فانتزی است که توسط یک هنرمند هنگکنگی طراحی شد و بهسرعت از یک اسباببازی ساده به یک «ابزار مد» تبدیل شد. محبوبیت آن به حدی رسیده که نسخههای تقلبیاش نیز به بازار آمده است.
تبلیغات گسترده توسط سلبریتیهای خارجی، قیمت این عروسک را از ۸ دلار به ۳۰ دلار رساند. سلبریتیها و بلاگرهای داخلی نیز، برای عقب نماندن از این موج، آن را وارد استایلهای خود کردند. در ایران، قیمت لبوبو بین ۵۰۰ هزار تا ۹۰۰ هزار تومان متغیر است.
برای داغتر کردن بازار این موجود خیالی، از ترفند «جعبه شانسی» استفاده میشود؛ یعنی در هر بسته، یک مدل کمیاب بهطور تصادفی قرار دارد. همین «قمار» برای به دست آوردن مدل خاص، عطش خرید را بیشتر میکند.
جالب آنکه حتی برای تبلیغ، از باورهای مردم هم سوءاستفاده کردهاند؛ لبوبو را نماد «انرژی مثبت» معرفی میکنند تا جیب مردم را با ادعایی بیاساس خالی کنند. در بازار داخلی نیز با «تبلیغات معکوس» کنجکاوی مردم را تحریک میکنند؛ مثلاً میگویند این عروسک «شیطانی» است یا «حاوی طلسم» و حتی درونش «ردیاب جاسازی شده» است!
اما فراتر از این حاشیههای خندهدار، لبوبو تنها یک عروسک نیست؛ یک پدیده فرهنگی است. نمادی از تجملگرایی و نمایش آن توسط قشری که در حرف، شعار قناعت و سادگی سر میدهد و در عمل، کلکسیونی از آیتمهای لاکچری را به نمایش میگذارد.
تبلیغ خرافات و نمادسازی با این عروسک، بازتابی از جهتگیری فرهنگی امروز ماست. بازار پررونق این محصولات، ضعف در ساخت و ترویج برندهای بومی را آشکار میکند. با وجود مفاخر و شخصیتهای ملی که میتوانند الهامبخش کاراکترهای جذاب باشند، چرا سلیقهها به سمت شخصیتهای بیربط وارداتی رفته است؟ چرا قهرمانان و مشاهیر ما در لابهلای کتابها گم شدهاند؟
اخیراً در طراحی نوشتافزار از چهرههای ماندگار وطنی استفاده میشود، اما این برای نسل جدید کافی نیست و به تنوع و توسعه نیاز دارد. تولید داخلی با وجود ظرفیتهای فراوان، به دلیل نبود حمایت دولت و مردم، در رکود مانده است. طراحان و هنرمندان با ایدههای بکر و اصیل، به خاطر باور «مرغ همسایه غاز است» دلسرد و خانهنشین شدهاند.
«حمایت از صنایع کوچک» نباید فقط به یک روز در تقویم محدود شود. این تولیدکنندگان بیش از نامگذاری، به سرمایه، تسهیلات و پشتیبانی نیاز دارند تا بتوانند با تولید محصولات وطنی، شخصیتپردازیهای تأثیرگذار خلق کنند.
شاید روزی برسد که به جای صف کشیدن برای خرید یک هیولای پولیشی بیهویت، شاهد صفهای طولانی برای خرید «کاراکترهای وطنی» باشیم؛ شخصیتهایی که نه با طلسم و انرژی مثبت قلابی، بلکه با فرهنگ، هنر و اصالت این سرزمین ساخته شدهاند.
تا آن روز، اما، لبوبو و امثال آن همچنان در بازار میتازند و ما همچنان با حسرت به جایگاهشان نگاه میکنیم؛ در حالی که قهرمانان واقعیمان گوشه انبارها خاک میخورند.
انتهای پیام/

رعنا شکری
نظرات