گروه فرهنگ و هنر آذرانجمن: سه سرباز بهخوبی میدانستند وقت چندانی باقی نمانده است. دژ حسنلو به محاصرهی دشمن درآمده بود. سربازان وارد ساختمان خزانه شدند و تمام آثار گرانبها و ارزشمند ازجمله جام طلایی بسیار نفیس، استوانهی سنگی با سرپوشی از طلا، تندیسی عاجی و قبضهی شمشیری از مِفرغ را برداشتند. بااینحال، وقتی از پلکان چوبی بالا میرفتند، دیوارها و سقف ساختمان طعمهی حریق شد و کاملا فروریخت و سربازان بههمراه گنجینه زیر خروارها خاک و خاکستر دفن شدند. آنها همانطور برای سههزار سال دستنخورده باقیماندند تا سرانجام در سال ۱۳۳۶ کشف شدند.
وقتی خبر کشف بقایای اسکلتهای سربازان، بهویژه جام طلای حسنلو، بهدست مطبوعات رسید، طبق معمولِ کشفهای باستانی، هیاهویی بهپا شد و روزنامههای سرتاسر دنیا اخبار اکتشافات تپهی حسنلوی ایران را پوشش دادند.
بعدها این کشف بهعنوان یکی از رویدادهای باستانشناسی مهم دهه نیز لقب گرفت و در پی آن، بسیاری از مورخان، هنرشناسان، باستانشناسان و دیگران حکاکیهای اساطیری روی جام را تفسیر و تعبیر کردند.
سال بعد، مجلهی لایف مقالهای با عکسهای تمامرنگی از این جام شگفتانگیز منتشر کرد؛ ولی در میان این هیاهوی رسانهای و پوششهای خبری گسترده، کسی به سربازان و هویت آنان توجهی نمیکرد. آیا آنها قهرمانانی بودند که شجاعانه از دژ محافظت کرده بودند و میخواستند گنجینههای شهر را پیش از افتادن بهدست دشمنان نجات دهند یا جنگجویانی از قبایل بیگانه بودند که پس از قتلعام اهالی شهر منازل و معابد را غارت کرده بودند؟
یادداشت: امین همتی
انتهای پیام/