گروه بینالملل آذرانجمن/سیدجوادمیری: دلایل بیشماری میتوان برای این حرکت پوتین برشمارد و مهمترین دلایلی که تاکنون برشمرده شده است مربوط به “پیشروی ناتو” در مرزهای روسیه و “تحقیر روسیه” توسط غرب بوده است و حرکت پوتین و عکس العمل آمریکا و اروپا را در چنین چارچوبهایی تفسیر و صورتبندی میکنند.
اما به نظرم این سنخ از تفاسیر نمیتواند چنین حرکت سترگی را تبیین کند. اگر صفحه سیاست جهانی را به مثابه “صفحه شطرنج” در نظر بگیریم آنگاه حرکت پوتین را نمیتوان بر اساس تغییر مهرههای موجود در صفحه شطرنج تبیین کرد بل حرکت او در اشغال اوکراین به مثابه برهمزدن صفحه و مهرههای بازی شطرنج بود و این در عالم سیاست یک معنا بیشتر ندارد و آن این است که در میانه بازی شطرنج حریف از قوانین جودو استفاده کرده است تا نشان دهد که او در “زمین بازی” دیگری میخواهد بازی کند.
اگر این مفروض درست باشد که پوتین و مشاورانش علاقهای به بازی شطرنج ندارند و در میانه بازی شطرنج به سراغ بازی جودو رفتهاند آنگاه پرسش اینجاست که این تغییر بنیادین زمین بازی چه دلایلی دارد؟
تحقیر روسیه و پیشروی ناتو به عنوان دو مولفه اصلی در تبیین بازی بین روسیه و ناتو تا زمانی قابل قبول بود که کرملین طبق قواعد شطرنج مهرهها را میچید ولی پوتین با اشغال اوکراین کامل قواعد بازی را بهم زد و “زمین نوینی” برای “بازی جدید” خود که شباهتی به شطرنج ندارد بل به جودو و بوکس بیشتر شباهت دارد، آغاز کرده است و پرسش این است که هدف این جودو یا بوکس در “زمین اوکراین” چیست؟
این پرسشی است که در این مدت کوتاه که تحلیلهای سی ان ان و بی بی سی و مفسران چینی و روسی و هندی و ایرانی و اروپایی را گوش کردهام به آن میاندیشم ولی تفاسیر موجود پاسخگوی بازی پوتین نیستند. چرا؟ چون همگی معطوف به تبیین بازی پوتین در قالب “زمین بازی شطرنچ” هستند و این درحالیست که او در حال شطرنج بازی نیست و سوال اینجاست که اگر پوتین شطرنج بازی نمیکند پس بازی او برای چیست؟
برای پاسخ به این پرسش باید از دایره منطقهای موجود فاصله بگیریم و از غلیان احساسات دوری کنیم و “منطق بازی” کرملین را با ارجاع به اهداف بلندمدت روسیه و با تعریف پوتین و مشاورانش درک کنیم که منطبق بر “منطق سرزمینی” روسیه است که از سال ۱۷۲۱ در سطح جهانی در حال جولان است و فهم این منطق در تحلیل پوتین نقش بسزایی دارد.
به نظرم کلید فهم بازی کرملین با ارجاع به مفهوم “سیادت جهانی” قابل تبیین است. در جهان بیش از دویست و پنجاه کشور وجود دارد ولی شاید چند کشور در جهان وجود دارند که سیاستهای خود را با تکیه بر مفهوم “سیادت جهانی” تعریف و دنبال میکنند و سیاستهای آنها موجب “انشاء نظم جهانی” برای تمامی دویست و اندی کشور در عالم میشود. این، آن نکتهای است که باید در فهم حرکت پوتین باید به آن بیندیشیم. به عبارت دیگر، کرملین برای روسیه در “ساحت سیادت جهانی” سهم میخواهد و نقشی کمتر را نمیپذیرد و حرکت روسیه در داخل اوکراین و اشغال منطق دیگر اروپا را هم نباید دور از انتظار دانست. چرا؟ زیرا کرملین برای خود جهانی را نمیتواند تصور کند که در آن سیادت جهانی نداشته باشد.
این، آن مفهوم کلیدی است که باید در فهم تحولات آتی روسیه و چین و آمریکا باید مد نظر داشت. در ایران هنوز تفکری در باب “سیادت جهانی” در ذهن استراتژیستهایش شکل نگرفته و این خود موجب شده است فهمی از روند تحولات جهانی وجود نداشته باشد و تحلیلهای نهایتاً معطوف به ماه یا هفته باشد و این درحالیست که مفهوم “سیادت جهانی” ذیل بازه زمانی صد ساله قابل درک است.
انتهای پیام/