سدها خالیاند، ما هنوز بیخیالیم؛
بحران کمآبی در ایران؛ فاجعهای که با بیتفاوتی عمومی تشدید میشود
ایران در سال ۱۴۰۴ با یکی از شدیدترین و پیچیدهترین بحرانهای زیستمحیطی خود روبهروست. اما آنچه این وضعیت را از یک چالش طبیعی به یک فاجعه انسانی تبدیل میکند، بیتفاوتی عمومی، ضعف در مدیریت مصرف و نبود برنامهریزی بلندمدت در سطح ملی و محلی است.
به گزارش آذرانجمن، ایران در سال ۱۴۰۴ با یکی از شدیدترین و پیچیدهترین بحرانهای زیستمحیطی خود روبهروست: فروپاشی منابع آبی. کاهش چشمگیر بارندگی، خشکسالیهای مکرر، و افت محسوس ذخایر سدها، کشور را در آستانهی یک بحران فراگیر قرار دادهاند. اما آنچه این وضعیت را از یک چالش طبیعی به یک فاجعه انسانی تبدیل میکند، بیتفاوتی عمومی، ضعف در مدیریت مصرف و نبود برنامهریزی بلندمدت در سطح ملی و محلی است.
در حالی که سدها یکی پس از دیگری به مرز خالی شدن نزدیک میشوند، جامعه هنوز واکنش جدی نشان نداده و مسئولیتپذیری عمومی در قبال این بحران حیاتی، به شکل نگرانکنندهای کمرنگ است.
سدهایی که دیگر امنیت نمیدهند
بر اساس دادههای رسمی، حجم ذخیره آب در بسیاری از سدهای بزرگ کشور به پایینترین سطح خود در دهههای اخیر رسیده است. برخی سدها عملاً خالیاند، و برخی دیگر تنها درصد ناچیزی از ظرفیت خود را حفظ کردهاند. این وضعیت نهتنها تأمین آب شرب را تهدید میکند، بلکه تبعاتی جدی برای کشاورزی، صنعت ومحیط زیست به همراه دارد.
سالی که بحران به اوج رسید
در سال جاری، کاهش بارشها در بسیاری از استانها به حدی بوده که منابع آبی سطحی و زیرزمینی با سرعت نگرانکنندهای در حال افت هستند. این شرایط، در کنار افزایش بیرویه مصرف، بالا بودن دما و تبخیر هم باعث شده که بحران آب از یک هشدار زیستمحیطی به یک تهدید ملی تبدیل شود.
بیخیالی عمومی؛ بحرانی خطرناکتر از خشکسالی
با وجود هشدارهای مکرر کارشناسان، بخش قابل توجهی از جامعه هنوز بحران آب را جدی نگرفته است. رفتارهای روزمره—از مصرف بیرویه در منازل گرفته تا بیتوجهی به هشدارهای زیستمحیطی—نشان میدهد که فرهنگ مصرف آب در ایران نیازمند بازنگری فوری است. مدیریت منابع آبی تنها وظیفه دولت نیست؛ وظیفهای همگانی است که هر شهروند باید در آن نقش ایفا کند.
واقعیت این است: آب در ایران سالهاست که بیش از ظرفیت تجدیدشوندگیاش مصرف میشود. مصرف خانگی در بسیاری از استانها بالاتر از میانگین جهانی است و الگوی آبیاری در بخشهای کشاورزی و فضای سبز شهری، متناسب با شرایط اقلیمی کشور نیست. این روند اگر بدون اصلاح ادامه یابد، مناطق وسیعی از کشور ممکن است در آینده نزدیک با چالش تأمین آب شرب روزانه و جیره بندی مواجه شوند؛ وضعیتی که هماکنون در برخی روستاها و شهرهای کوچک آغاز شده است.
رسانهها و آموزش؛ حلقههای مغفول در زنجیرهی آگاهی
رسانهها میتوانند در خط مقدم هشدار و آگاهیبخشی قرار گیرند، اما پرداختن به بحران آب اغلب سطحی، موسمی و بدون پیوستهای تحلیلی و آموزشی است. نهادهای آموزشی نیز هنوز آموزشهای زیستمحیطی را به عنوان یک ضرورت ملی تلقی نمیکنند. بدون آگاهی عمومی، هیچ سیاستی موفق نخواهد بود.
راهکارها؛ از هشدار تا اقدام
عبور از این بحران نیازمند مجموعهای از اقدامات فوری و همگانی است: تدوین برنامه ملی مدیریت منابع آب با مشارکت نهادهای علمی و مدنی، اصلاح الگوی مصرف در بخشهای خانگی، کشاورزی و صنعتی، سرمایهگذاری در فناوریهای بازچرخانی و تصفیه، آموزش گسترده در مدارس و رسانهها برای تغییر رفتار عمومی، شفافسازی دادهها برای جلب مشارکت مردمی، و تقویت نظارت بر مصرف با سیاستهای تشویقی و بازدارنده. این اقدامات باید همزمان و هماهنگ اجرا شوند تا بتوانند از گسترش بحران جلوگیری کنند.
زمان در حال از دست رفتن است
بحران آب، بحرانی خاموش نیست؛ صدای خالی شدن سدها را باید شنید، پیش از آنکه این صدا به سکوتی دائمی بدل شود. بیتفاوتی امروز، تشنگی فردا را رقم خواهد زد. این بحران، آزمونی برای مسئولیتپذیری ملی و اجتماعی ماست.
امروز ما در نقطهای قرار داریم که زمان تصمیمگیریهای آرام و تدریجی به پایان رسیده است. آینده امنیت آب در ایران، پیوند مستقیمی با رفتار تکتک ما دارد. هر میزان صرفهجویی، هر اقدام کوچک، بخشی از یک تغییر بزرگ است.

آذرانجمن
نظرات