به گزارش آذرانجمن، به جرات میتوان ادعا کرد که نمایش ستارخان با محتوای تاریخی و رویکرد حماسی خود، یکی از پروژههای بزرگ هنری در آذربایجان محسوب میشود که توانسته توجه های بسیاری را به خود جلب کند. این نمایش که به کارگردانی یعقوب صدیق جمالی، با مشارکت بیش از ۳۰۰ هنرمند تولید شده است، با نگاهی هنری به زندگی و مبارزات ستارخان و انقلاب مشروطه پرداخته و توانسته موفقیتی کسب را کند که شاید بسیاری آرزویش را دارند و آن، تاثیرات عمیق این نمایش بر مخاطبان خود است، بطوری که در طول اجرا صورت تماشاگران بارها نمناک و اشک آلود شده و حس غرور و عشق را در آنها پدیدار میشود.
نمایش فاخر ستارخان، تجربهای متفاوت و منحصربهفرد از تلفیق نمایش، رقص و موسیقی است که به طرز خلاقانهای توانسته مخاطبان را به یکی از رویدادهای بزرگ تاریخی کشور پیوند دهد. این نمایش تجربهای چندلایه و عمیق از عشق، درد و غرور را روایت میکند که مخاطبان را درگیر و تحتتأثیر قرار میدهد و برای هر فردی با هر سلیقهای، تجربهای متفاوت و لذتبخش است
نمایش ستارخان ارزشمند است چون با تمام ابزارهای در اختیار خود به میدان آمده و با تمامی محدودیت ها و نبود زیرساختهای ضروری فعالیت تئاتر اقتصاد محور به صحنه رفته است و با شرایط موجود، این نمایش ضمن خلق فضایی ایدهآل از تئاتر، مخاطب را به تأمل درباره رویدادهای مهم تاریخی و ارزشهای انسانی مانند آزادی و عدالت وا میدارد
اما در میان هستند کسانی که طبق روال گذشته، موارد و یا در واقع بهانههای متعددی را درباره محتوای این نمایش مطرح میکنند، اما در اصل شاید از این ناراحت باشند که چرا نمایش ستارخان از الگوی مدنظر آنها پیروی نکرده است. یکی از ادعاهایی نیز که مطرح میشود، موضوع روایت رویدادهای تاریخی این نمایش است که البته نه با استناد به فکتهای تاریخی بلکه با ادبیات مغرضانه و انگیزههای سیاسی، تکنیک های ژورنالیستی و یا بعضا با اتهامات واهی علیه آن مطرح میشود.
اما حتی اگر این ادعاها را درست در نظر بگیریم که طبیعتاً اینگونه نیست، باید متوجه باشیم که لزوما آنچه در تئاتر اتفاق میافتد یک مستند صرف و محض نیست، بلکه نمایشی است که بر اساس اتفاقات واقعی جمعآوری شده و برشهایی را از مستند در خود دارد و با درامی زاییده از تفکرات نویسنده به روایتگری میپردازد و چه بسا همین روایت هنری خاص تئاتر است که نسلهای ناآشنا و جدا شده از بطن جامعه را دلبسته فرهنگ و تاریخ جهان خود میکند و براستی هم هیچ هنری اثرگذارتر از نمایش نیست.
یکی از مهمترین نقاط قوت نمایش ستارخان این است که تلاش کرده تا فضایی ایجاد کند که مخاطب را به عمق داستان بکشاند و به جای ارائهی یک تئاتر مرسوم، حس و حال صحنهها و یا شخصیت ها را به شیوهای حسی و ملموس با بکار گیری عناصری آشنا و یا نوستالژی از فرهنگ آذربایجان به تماشاگر منتقل کند، چراکه داستان از زاویههای مختلف روایت میشود و احساسات و افکار شخصیتها را به صورت زنده و جذاب منعکس میکند و نکته جالب ماجرا این است که مخاطبان نیز با تمامی وجود با این شخصیت های نمایش ارتباط برقرار میکنند، چون قسمت های زیادی از صحنه های نمایش را در گذشته خود و یا امروز خود پیدا میکنند و همین موضوع باعث شده تا نمایش ستارخان نه تنها برای علاقهمندان تئاتر و یا تاریخ، بلکه برای اکثریت مردم جذاب و گیرا باشد.
نمایش ستارخان با انعکاس خود واقعی مخاطبانِ انحصارا آذربایجانی که به تماشا نشسته اند، نه تنها تجربهی دیداری و شنیداری متفاوتی در آنان ایجاد میکند، بلکه نوعی همدلی و انس با داستان را در مخاطب به وجود میآورد و تنها با روایت، نوا و حس، داستان ادامه پیدا میکند و حقیقتا هم باید اذعان کرد که در بسیاری از صحنه های این نمایش؛ تاریخ، موسیقی و روایت با مخاطب، در نقطهی اوج به هم میرسند.
یکی از صحنه های نمایش که در تصدیق این موضوع میتوان مثال زد، مربوط به صحنه مواجهه مادر با پیکر فرزند شهیدش است که وداع جانسوز مادر در آن صحنه همراه با موسیقی و «اوخشاما» اصیلترین فرم ادبیات شفاهی مردم آذربایجان، پیوند عمیقی میان تماشاگران و صحنه برقرار میکند، اما با اجرای «ترسه اویون» توسط مادر بر روی پیکر کودک، که بر اساس فرهنگ آذربایجان تداعی کننده صحنه عروسی کودک و آرزوی رقص مادران در آن روز خاص است، تمثیلی از غم بزرگ و جنونآمیز مادر در فراق فرزندش به نمایش گذاشته میشود و در آن صحنه آشنا برای مخاطبان آذربایجانی است که دل تماشاگران به لرزه درآمده و اشک از چشمانشان جاری میشود و درواقع در این صحنه؛ روایت با مخاطب، در نقطهی اوج به هم میرسند و یا بهتر است بگویم که همدیگر را پیدا میکنند.
انتهای پیام/