به گزارش آذرانجمن، عرفان باقرزاده: هر سال در اواخر بهمن، ویدیوهایی از خرسهای قرمزی که پشت وانتها جابهجا میشوند، خبرساز میشود. اما فراتر از این تصاویر، ولنتاین را میتوان بهعنوان یک پدیدهی اجتماعی در نظر گرفت که به فرصتی اقتصادی تبدیل شده است.
ولنتاین، مانند بسیاری از پدیدههای فرهنگی، ابتدا یک “کالای وارداتی” بود اما به مرور زمان رنگوبوی محلی گرفته و در سبک زندگی مردم جای خود را باز کرده است. هرچه این پدیده بیشتر در فرهنگ عمومی ریشه بدواند، تأثیرپذیری آن از عادات محلی نیز افزایش خواهد یافت.
پس نمیتوان ولنتاین را صرفاً یک تهدید فرهنگی دانست، بلکه این مناسبت میتواند فرصتی – اگر کوتاه و گذرا – برای تحرک اقتصادی باشد. بهویژه در روزگاری که رکود بر بازار سایه انداخته است. ولنتاین، هرچند مقطعی، بهانهای برای افزایش تقاضا؛ تقاضایی که با اندکی تکاپو، گَرد رکود را از چهرهی بازار و ویترین مغازهها میزداید.
مصرف، یکی از مهمترین عوامل رشد اقتصادی در جوامع توسعهیافته است. تولید و صنعت زمانی پویاتر خواهند شد که کالای خروجی، مشتری و بازار مصرف داشته باشد. بدیهی است که هرچه قدرت خرید مردم به سطح استاندارد نزدیکتر باشد، این چرخهی تولید و مصرف نیز روانتر خواهد چرخید.
اما چالش اصلی ولنتاین در ایران، بیش از آنکه فرهنگی باشد، اقتصادی است. تورمی که اقتصاد کشور را فرسوده کرده، سفرهی خانوارها را کوچکتر و قدرت خرید بسیاری از اقشار را کاهش داده است. در چنین شرایطی، کالاهای مرتبط با ولنتاین نیز بدلیل کاهش قدرت خرید، از اولویت خرید بسیاری افراد خارج شدهاند. همانطور که برخی اقلام ضروری مانند لبنیات نیز برای برخی اقشار به کالایی لوکس و دور از دسترس شده است.
با این حال، مخالفت با “مصرف” در قالب پدیدهای نوظهور مانند ولنتاین، عملاً به معنای توقف همین حرکت کند اقتصادی است. توقفی که نهتنها به بازار خرد و تولیدکنندگان کوچک آسیب میزند، بلکه آزادی انتخاب مصرفکنندگان و مشتریان را نیز محدود میکند. در نهایت، مسئلهی اصلی نه در رد یا پذیرش ولنتاین، بلکه در اصلاح ساختارهای اقتصادی است تا خرید یک خرس قرمز یا جعبهی شکلات، دغدغهی معیشتی محسوب نشود.