وقتی وطن مهمتر از سیاست شد

در روزهایی که غرش موشکها و اخبار حمله رژیم کودککش اسرائیل، سایهای سنگین بر سر ایران افکند، مردم واکنشی نشان دادند که نه از جنس سیاست، بلکه از جنس وطن بود.
به گزارش آذرانجمن, سید هادی اسحقی,جامعهشناس و فعال اجتماعی/ جامعهای که سالها در میان تردید و دلخوری، اختلافات جناحی و بعضا قومیتی، اعتراض و نقد، مشکلات اقتصادی و فشارهای متوالی نفس میکشید، در لحظه خطر، بیهیچ فراخوان رسمی، خودجوش و یکصدا شد.
این بار، موضوعی بزرگتر از هر اختلافی مطرح بود: وطنی به نام ایران بزرگ.
این انسجام، نه حاصل تبلیغ بود و نه تحمیل؛ بلکه پژواکی بود از یک حافظه تاریخی زنده.
از نگاه جامعهشناسی، با پدیدهای روبرو بودیم که امیل دورکیم آن را «وجدان جمعی در وضعیت تهدید» مینامد: جایی که فردیتها، در برابر خطر، به یک کل معنادار و همافزا تبدیل میشوند.
تجربه تاریخی جنگ، تحریم، ترور و حتی بیعدالتی، مردم ما را از وطن دور نکرد؛ بلکه آنها را به عشق نقادانه نسبت به ایران رساند—جایی که میتوان هم منتقد بود و هم جانفدا.
دولت، با تمام نقدهایی که برایش مطرحاست، نشان داد در این شرایط بحرانی میتواند میتواند حمله ها را پاسخ داده، اقلام اساسی، انرژی و امنیت را تأمین کرده و همزمان دیپلماسی فعال را هم به کار گیرد.
با این حال، در این بزنگاه تاریخی ضعف رسانهای کشور بیش از پیش آشکار شد؛ رسانهای که نتوانست تصویر واقعی از ایستادگی مردم و شرارت دشمن را بازتاب دهد.
در مقابل، حضور آگاهانه مردم در فضای مجازی به رسانهای خودجوش بدل شد—رسانهای که شاید طرفداران فیلترینگ را شرمنده کرده باشد.
این بحران، فرصتی بود برای بازتعریف وطندوستی؛ نه بهعنوان شعاری تحمیلی، بلکه بهعنوان احساسی اصیل و اجتماعی. مردمی که شاید از وضعیت اقتصادی و مدیریتی دلچرکین باشند، اما وقتی خاک، غرور و امنیت در خطر افتاد، درنگ نکردند.
این همان سرمایه اجتماعی فراموششدهایست که باید آن را پاس داشت، نه سرکوب کرد.
و در نهایت، این مردم بودند که مزدوران داخلی و چهرههای فرصتطلب را طرده کرده به جهانیان نشان دادند که دخالت خارجی در امور داخلی ایران امریست غیر ممکن…
تشخیص دقیق و هوشمندانه مردم در روز خطر، بزرگترین پشتوانه مشروعیت ملی است.
ما امروز، بیش از هر زمان، به این تجربه نیاز داریم: اینکه امنیت و وحدت، نه از اجبار، بلکه از احترام به مردم زاده میشود.
زنده باد ایران و ایران
انتهای پیام/
نظرات