تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۲/۲۵ - ساعت ۱۵:۴۲ کدخبر: 78179 comment-2 Created with Sketch Beta. نظرات (0)

ما در کنار هم ما خواهیم شد نه در برابر هم

فارسی سنگر است. این عنوان هشتگی است که این روزها در پیامرسان ایکس (توئیتر سابق) از طرف عده ای که در ادبیات سیاسی ایران به مرکزگرایان معروفند، ترند شده است. این هشتگ در پاسخ به واکنشهای مثبت مقامات دولت پزشکیان نسبت به اعتراضات گسترده ی هواداران آموزش به زبان مادری در اجرای ذیل اصل 51 قانون اساسی متولد شد.

به گزارش آذرانجمن/ عظیم حسن زاده، فارسی سنگر است. این عنوان هشتگی است که این روزها در پیامرسان ایکس (توئیتر سابق) از طرف عدهای که در ادبیات سیاسی ایران به مرکزگرایان معروفند، ترند شده است این هشتگ در پاسخ به واکنشهای مثبت مقامات دولت پزشکیان نسبت به اعتراضات گستردهی هواداران آموزش به  زبان مادری در اجرای ذیل اصل ۵۱ قانون اساسی متولد شد که با رد طرح تدریس ادبیات زبانهای قومی و محلی در مدارس کشور از طرف نمایندگان مجلس شورای اسالمی آغاز شده بودند.

در کنار مخالفت اکثریت شکنندهی نمایندگان مجلس با این طرح، مخالفت سیدکاظم دلخوش اباتری معاون امور
تقنینی معاونت پارلمانی رئیس جمهور به عنوان نمایندهی دولت، مایهی بهت، تعجب و اعتراض شدید طرفداران
دولت مسعود پزشکیان بویژه در آذربایجان شد.

فشارها بر شهرام دبیری معاون پارلمانی رئیس جمهور در کمتر از چند ساعت آنچنان بال گرفت که او در توئیتی مخالفت نماینده دولت را نظر شخصی او عنوان کرد و از موافقت مجموعه ی دولت و شخص رئیس جمهور برای اجرای ذیل اصل ۵۱ قانون اساسی خبر داد.

رئیس جمهور نیز در پاسخ به نماینده شهرستان سراب، آموزش زبان مادری را جزئی از قانون اساسی کشور خواند که بی نیاز از لایحه دولت بوده و مدعی شد که چه با مصوبه مجلس و چه بدون آن، ذیل اصل ۵۱ قانون اساسی را اجرا خواهد کرد.
نهایتا فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت نیز در مصاحبه با خبرنگاران از آموزش به زبان مادری به عنوان یک موضوع
مهم یاد کرد و از قرار داشتن آن در دستور کار دولت خبر داد.

واکنشهای مثبت فزاینده از طرف مقامات دولتی به اعتراضات در خصوص رد طرح مجلس، منجر به جهت گیری های مختلفی گردید که در این بین تالش مرکزگرایان با هشتگ فارسی سنگر است توانست سخنگوی دولت را مجبور به عقب نشینی از موضع خود و دفاع از آموزش زبان و ادبیات محلی و مادری در کنار زبان رسمی و ملی و میانجیِ فارسی نه آموزش به زبان مادری نمایند. او در توئیت خود نوشت: آموزش فراگیر به زبان فارسی، تعارضی با حق آموزش زبانهای محلی و مادری اقتضای اجرای قانون اساسی، عدالت و تقویت همبستگی ملی ندارد.

اما فاطمه مهاجرانی به همین هم بسنده نکرد و در مصاحبه اختصاصی با ایرنا ضمن تاکید بر ادبیات زبان های مادری گفت: زبان فارسی سنگر تمامیت سرزمینی ماست.

این اولین بار نیست که تمامیت خواهان مرکزگرا بر هر تغییر برای دیده شدن حذفشدگان و صدا یافتن بی صدایان
نابردباری به خرج داده و تنگ نظرانه هجوم میآورند؛ اما حقیقت تلخ آن است که آنها اقلیتی قدرتمندند که
میتوانند صدای خود را به جای صدای همه ی ما به حاکمیت، دولت و سیاست گذاران تحمیل کنند.

حاکمیتی که نباید فراموش کند فرصت چندانی برای بازسازی رابطه ی بسیار شکننده ی خود با ملت ندارد و دولتی که نباید فراموش کند سرمایه ی اجتماعی نحیف اش همچون یخی در میانه کویر به سرعت در حال آب شدن است.

مخالفان آموزش زبان مادری در مدارس دلیلی چند برای مخالفت خود دارند که به صورتی مجمل به رد آنها
خواهم پرداخت و نشان خواهم داد آنچه مانع آموزش زبان مادری ما در مدارس کشور است تنها و تنها اراده ی
دولت برای اجرای ذیل اصل ۵۱ قانون اساسی است و بر همین اساس است که دبیری معاون امور مجلس رئیس
جمهور در آخرین مصاحبه ی خود در این خصوص خبر از دستور ویژه رئیس جمهور برای اجرایی شدن این بخش
از قانون اساسی به وزیر آموزش و پرورش خبر داد.

اصل ۵۱ قانون اساسی میگوید: زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران، فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون
رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد. ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های
گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.قانون اساسی میثاق ملی ماست؛ یعنی تک تک ایرانیان را شامل میشود و باید از چنین چشماندازی قرائت شود.

بر همین مبنا اصل ۵۱ قانون اساسی به مثابه والاترین اصل احصاء زبانهای ایرانی باید با چشم انداز شمولیت تمام
زبانهای ملت ایران تفسیر گردد.

مطابق این اصل زبان های ایرانیان در سه شکل رسمی و مشترک میانجی قومی و محلی احصاء شده است. اطلاق زبان ملی به زبان فارسی از این منظر خطاست که کلیه ی زبان های مادری مورد استفاده ایرانیان به دلیل انتسابشان به ملت ایران، ملی محسوب میشوند و به همین دلیل نیز قانون گذار از اطلاق مفهوم ملی بر زبان فارسی امتناع کرده است. با انتخاب زبان فارسی به مثابه زبان مشترک از طرف قانون گذار، زبان مادری غیرفارس زبانان در دو شکل زبان قومی و زبان محلی مورد عنایت قانون گذار قرار گرفته است.

با هر تعریفی که از زبان قومی و محلی داشته باشیم، قانون گذار استفاده از زبان های آنها در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی را بدون ایجاد محدودیت جغرافیایی آزاد اعلام کرده است.
یعنی زبانی نظیر زبان ترکی چه با خوانش بر مبنای محلی بودن و چه با خوانش قومی بودن، محدودیتی در استفاده
از آن در مطبوعات و رسانه های گروهی در هیچ جای کشور ندارد و آزادی تدریس ادبیات آن در هر مدرسه ای از
کشور تضمین شده است.

بنابراین برخلاف نظر سخنگوی دولت، شرط تمامیت سرزمینی ایران نه زبان فارسی که کلیه ی زبان های ملی – مادری ما در هر سه شکل مورد اشاره ی قانون اساسی است و اتفاقا در برابر هم قراردادن زبانهای ملی – مادری ما ایرانیان است که تمامیت سرزمینی ایران را از فرصتی برین به تهدیدی جدی تبدیل کرده است و #فارسی_سنگر _است چیزی جز تیر خالص زدن بر پیمان ملی ما چه در شکل اجتماعی – سیاسی آن و چه در شکل سرزمینی آن نیست.

مفهوم مورد مناقشه در ذیل این اصل قانون اساسی، به بخش »تدریس ادبیات آنها (زبانهای محلی و قومی) در
مدارس برمیگردد. در تفسیر ظاهری از این مفهوم تصور کنید که یک کتاب، نظیر کتاب فارسی تحت عنوان کتاب ترکی، کردی و … در اختیار دانش آموز برای یادگیری ادبیات زبان خود قرار میگیرد.

با فرض خط فارسی به مثابه خط میانجی، باز هم رسم الخط و اسلوب امالیی، اورتوگرافی زبانی نظیر زبان ترکی با داشتن سه حرف صداداری که در زبان فارسی وجود ندارد، نیازمند یادگیری زبان ترکی مقدم بر ادبیات آن است.

آنچه یک کودک از اجتماع خود تحت عنوان زبان مادری دریافت میدارد، یادگیری زبان مادری نیست؛ بلکه فراگیری آن است که در برخورد با جهان کتابت از جمله ادبیات آن، نیازمند یادگیری آن مبتنی بر تمام پیچیدگی های دستوری و
معنایی است. بنابراین آموزش ادبیات زبان مادری چه محلی و چه قومی نیازمند آموزش آن زبان است.

همچنین این اصل قانون اساسی، با تصریح بر آموزش زبان مادری ایرانیان در کنار زبان فارسی، هیچ محدودیتی را برای هیچ مقطع تحصیلی در نظر نگرفته است. یعنی دولت میتواند از آغاز سال تحصیلی پیش رو، کتاب زبان مادری را برای
تمام زبان های مادری ایرانیان مشتمل بر آموزش زبان و ادبیات آنها تنظیم و زمینه تدریس آن را برای کودکان
غیرفارس زبان در همه جای کشور فراهم آورد.

منتج از مناقشه بر سر مفهوم ادبیات زبان مادری، مخالفان با تاکید بر لهجه های متنوع زبان های مادری در ایران،
مصالحه بر یک لهجه را با زبان زدایی از مدارس، در مخالفت صریح با این اصل از قانون اساسی، حل میکنند.

آنها معتقدند چون زبانی نظیر زبان ترکی لهجه های متنوعی در سراسر ایران دارد، بنابراین بهترین راهحل عدم اجرای

کامل این اصل قانون اساسی است. حقیقت آن است که ادبیات هر زبان هم با و هم جدا از آن در یک تاریخ پویا
پوییده است و با اخذ و کنارگذاری بی نهایت نسخه از یک زبان، نسخهای منحصربفرد از آن زبان را تحت عنوان
ادبیات آن زبان حداقل در یک جغرافیای قابل تشخیص فراهم آورده است.

ترکی آذربایجانی که می توان آن را بصورت دقیق تر، ترکی ایرانی قلمداد کرد با تمایزهای جدی فرهنگی به راحتی از دیگر نسخه های زبان ترکی قابل تمییز است؛ به این شرط که جغرافیای فرهنگی ترکی ایرانی را نه مبتنی بر جغرافیای سیاسی ایران، بلکه مبتنی بر جغرافیای فرهنگی آن ایرانی بدانیم که مرزهای فرهنگی آن از زمان صفویه تا زمان ما، خود را با وجود تهاجم های مکرر زبان روسی منحصربفرد نگه داشته است. دم دستی ترین مثالها از شاهکارهای ادبی این ترکی آثار شاعرانی چون: نسیمی، فضولی، شاه اسماعیل صفوی، خطایی، عزالدین پورحسن اسفراینی و حبیب ساهر، بختیار وهاب زاده و شهریار هستند که نه فقط همه ی ترک زبانان این جغرافیای فرهنگی بلکه غیرترک زبانان نیز با آنها احساس
همذات پنداری عمیق فرهنگی دارند.

مورد نهایی را به سنگر گرفتن پشت زبان فارسی اختصاص خواهم داد. واقعیت تلخی وجود دارد که
ناسیونالیسم/ملی گرایی ایرانی مثل هر ناسیونالیسم دیگری از ترکی و عربی و فرانسوی و انگلیسی و آلمانی مبتنی
بر سیاست هراس و هرس به موازات دولت مدرن در ایران زاده و همزاد آن شد.

ملی گرایی به مثابه یک ایده ی مدرن در غیاب بسیاری از ارزش های مدرنیته نظیر آزادی های فردی و انجمنی چیزی جز زندان سهمگین ستم با نگهبانی عدهای روان نژند بر اکثریتی به نام ملت نیست. این نوع از ملی گرایی با اصل/ذات گرفتن یک ویژگی یا گونه در هر تنوعی نظیر زبان، با هراسان گیر کردن دیگر ویژگی ها و تنوعات دست به هرس خونین آن زدند.

مشروط به حضور یا غیاب ارزش های بنیادی مدرنیته، این ملی گرایی ها مسیرهای متفاوتی را پوییده اند: یا به نازیسم و

فاشیسم ره برده اند یا توانسته اند با زیر و رو کردن آن سیاست هراس و دست برداشتن از سیاست هرس، راه را بر
چندفرهنگ گرایی که ماهیت بنیادی هر جامعه ای است ره ببرند.

پژواک این سیاست هراس و هرس در مخالفت با آموزش زبان مادری از طرف مرکزگرایان نه فقط در شکل هشتگ فارسی سنگر است، بلکه با تجزیه طلبانه خواندن ذیل اصل ۵۱ قانون اساسی از طرف حمید احمدی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و احمد نادری استاد مردمشناسی دانشگاه تهران و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسالمی نیز شنیده شد.

در برابر این دست از پژواک های سیاست هراس و هرس از طرف مرکزگرایان، برای هر شهروند غیرفارس زبان ایرانی این سوال مطرح است که چگونه می توان در برابر کسانی که قانون اساسی را هم به تجزیه طلبی متهم می کنند وفاق ملی ایجاد کرد؟

تمام خالقان ادب ترکی که در این متن از آنها نام برده شد، نه تنها به هر دو زبان ترکی و فارسی که برخی حتی
به زبان عربی نیز تولید اثر کرده اند. در تمام یک قرن گذشته که زبان ملی – مادری ما از دایره ی آموزش رسمی
حذف گردیده است یک مورد از اعتراض و نافرمانی مدنی معطوف به عدم یادگیری زبان فارسی در ایران گزارش
نشده است و امیدوارم هرگز به آن لحظه ی تاریخی نرسیم که برای ورود زبان و ادبیات ما به مدارس ما، نیازمند
چنین نافرمانی مدنی باشد.

آنچه ما میخواهیم تولید همین متن در حال نگارش با همین قدرت و لذت و توانمندی به زبان ملی – مادری مان است. اگر به عنوان یک فارس زبان از استحکام زبانی چنین متنی لذت بردید، بدانید این استحکام، توانایی ذاتی زبان فارسی نیست، بلکه قدرت خالق هی نویسنده ی آن هست که میتواند در خدمت هر زبان دیگری قرار بگیرد.

بنابراین به تاسی از پیشینیانمان بجای دشمنانگاری از زبان ها، آنها را هم سرنوشت هایی تصور کنیم که قدرتشان را نه از غیبت دیگری که از بودن در کنار هم میگیرند. ما در کنار هم ما خواهیم شد نه در برابر هم.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *