پژوهشگر تبریزی:
تبریز میان سنت و مدرنیته، دنبال هویتی تازه میگردد
پژوهشگر و مدرس دانشگاه زیبایی واقعی یک شهر، در حس تعلق و زندگی روزمره مردم آن نهفته مطرح کرد و گفت: تبریز با تاریخی غنی و طبیعتی چشمنواز، امروز در تلاش است تا میان سنت و مدرنیته، هویتی زنده و پویا بیابد.
به گزارش گروه اجتماعی_شهری آذرانجمن/ سما شیرزاد: بابک جلیلینیا، پژوهشگر و مدرس دانشگاه ملی مهارت آذربایجان شرقی، در گفتوگو با آذرانجمن با تأکید بر نقش عمیق زیبایی در شکلگیری روح و روان انسان، گفت: زیبایی صرفاً چشم را نمینوازد، بلکه بر خلقوخو و روحیات ما اثرگذار است. انسانی که در کوچهای زندگی میکند که نامش «خوشبخت» است، ناخودآگاه حس متفاوتی از خوشبختی را تجربه میکند. دیدن گلها، آثار هنری یا فضاهای زیبا در محلات، میتواند شروع یک روز متفاوت و سرشار از انرژی باشد. در واقع، زیبایی در شهر تنها برای چشم نیست؛ برای روح و دل هم ضرورتی جدی دارد.
او در پاسخ به این پرسش که آیا تبریز شهری زیبا است یا خیر، گفت: بهتر از یک پاسخ قطعی، این است که بپرسیم از چه زاویهای به تبریز نگاه میکنیم. اگر از منظر جغرافیا و طبیعت شهری نگاه کنیم، تبریز بدون شک یکی از زیباترین شهرهای ایران است. اما اگر از منظر انسجام، طراحی و بافت کلان شهری به آن نگاه کنیم، همچون بسیاری از شهرهای کشور با آشفتگیهایی مواجه شدهایم. نبود هماهنگی میان مدیران شهری و اقدامات پراکنده با سلایق شخصی مختلف، باعث شده است که تبریز از حالت یکدستی و هویت منسجم خارج شود.
جلیلینیا با اشاره به اینکه تبریز شهری با لایههای پنهان از زیبایی است، افزود: زیبایی تبریز در سطح عکس و تصویر خلاصه نمیشود؛ باید وقت گذاشت، در کوچهها قدم زد و با شهر حرف زد تا آن را حس کرد.
او از بازار تبریز به عنوان نخستین تصویری که از زیبایی این شهر به ذهنش میرسد یاد کرد و گفت: بازار تبریز جایی است که تاریخ، حضور انسانها و زیبایی در هم تنیده شدهاند. عطر ادویهجات، نور ملایم دالانها و معماری شکوهمند آن، روح زندگی را در این فضا جاری میسازد.
او همچنین ائلگلی را دومین نقطه زیبای تبریز دانست و افزود: جایی است که انسان میتواند حتی ۲۴ ساعت در آن وقت بگذراند و از آرامش و حضور در دل طبیعت لذت ببرد.
وی با اشاره به کوچههای قدیمی تبریز همچون مقصودیه و ششگلان ادامه داد: جاهایی که هنوز زندگی در آنها جریان دارد و طبیعت با بافت انسانی گره خورده است، برای من زیبا هستند. زیبایی فقط در نما و ساختمان خلاصه نمیشود، بلکه در جریان زندگی و ارتباط انسان با محیط معنا مییابد.
این پژوهشگر با اشاره به اینکه معماری تنها پوستهی ظاهری شهر نیست، بلکه باید با روح انسان پیوند داشته باشد، گفت: در گذشته، بناها برای زندگی طراحی میشدند نه صرفاً برای دیده شدن. متأسفانه امروزه ما از این دیدگاه انسانی فاصله گرفتهایم. نماهای رومی، مجتمعهای متراکم و فقدان فضای سبز باعث شدهاند که ما از مفهوم واقعی معماری دور شویم.
او همچنین تأکید کرد: وقتی نظم زنده از شهر حذف شود، زندگی نیز از آن شهر رخت برمیبندد. ما در معماری و شهرسازی خود آن پیوستگی میان انسان و محیط زندگی را از دست دادهایم. شهر ما در حال حاضر میان سنت و مدرنیته گرفتار شده است؛ از یک سو تمایل به ساخت ساختمانهای مدرن و لوکس وجود دارد و از سوی دیگر بافتهای تاریخی ما به موزههایی بیجان تبدیل شدهاند. تبریز امروز میان این دو قطب متضاد در جستوجوی هویتی تازه است.
جلیلینیا درباره حس تعلق به شهر نیز گفت: وقتی انسان در شهری زندگی میکند که میان گذشته، فرهنگ و زندگی امروزیاش پیوند برقرار نشده است، احساس میکند به آن مکان تعلق ندارد. در مقابل، فضاهایی که بهدرستی مرمت یا بازطراحی میشوند میتوانند حس تعلق را بازگردانند، به شرط آنکه روح گذشته در آنها حفظ شود.
او افزود: تبریز نیازمند زبانی تازه در منظر شهری است؛ زبانی که نه صرفاً سنتی باشد و نه کاملاً مدرن، بلکه آمیزهای از هر دو با هویتی بومی و معاصر.
این مدرس دانشگاه به اهمیت المانها و مجسمههای شهری در شکلدهی هویت تاریخی و زیباییشناسی شهر اشاره کرد و گفت: المانهای شهری، از تابلوها گرفته تا مجسمهها، در کوچکترین جزئیات، تأثیر زیادی بر چهره شهر دارند. زمانی که این عناصر با شناخت از بافت محلی طراحی و در مکان مناسب نصب شوند، میتوانند حس غرور، تعلق و حتی خاطره را در ذهن شهروندان تقویت کنند.
او افزود: در سالهای اخیر تلاشهایی همچون برگزاری سمپوزیوم مجسمهسازی و مسابقات عکاسی فیروزه در تبریز، توانستهاند ارتباطی میان هنرمند، اثر و مردم ایجاد کنند که بسیار ارزشمند است. با این حال، فرایند سفارش و نصب المانهای شهری هنوز به شفافیت بیشتری نیاز دارد تا آثار خلقشده ماندگار و مورد پذیرش عمومی باشند.
جلیلینیا تأکید کرد: گاهی المانهایی در شهر نصب میشوند که هیچ پیوندی با بستر تاریخی و فرهنگی محل ندارند. این بیارتباطی باعث میشود اثر بهجای تقویت هویت شهری، به عنصری زائد تبدیل شود. درحالیکه اگر المانهای هر محله براساس هویت محلی خود طراحی شود، شهروندان با آن ارتباط عمیقتری برقرار میکنند.
وی برای تقویت حس تعلق شهروندان به تبریز پیشنهادی خلاقانه ارائه داد و گفت: اگر قرار بود من المانی برای تبریز بسازم، دیواری سفید ایجاد میکردم که هرکسی بتواند رد دست خود را بر آن بگذارد. این رد دستها نمادی از حضور و تأثیر افراد در شهر است؛ اثری که نسلهای بعد نیز میتوانند آن را ببینند و حس کنند. این فقط یک دیوار نیست، بلکه یادآور پیوند انسان با شهر و حس تعلق او به محیط زندگی است.
جلیلینیا در ادامه به تغییر نگرش جامعه نسبت به مفهوم زیبایی اشاره کرد و گفت: در گذشته، زیباترین ظروف و وسایل خانه را برای مهمان کنار میگذاشتیم، اما امروز یاد گرفتهایم که خودمان نیز به همان اندازه ارزشمندیم. همین نگاه باید در بافت شهری هم جاری شود. منِ شهروند هر روز در این شهر زندگی میکنم، پس زیبایی آن باید با سلیقه و روح من هماهنگ باشد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: اساسیترین نقش در انتقال زیباییهای شهر بر عهده شهروندان است. تعامل ما با شهر است که آن را برای گردشگران جذاب میکند. در واقع، زندگی واقعی و طبیعی مردم بومی است که روح شهر را زنده نگه میدارد و آن را برای دیگران دلنشین میسازد.
انتهای پیام/

سما شیرزاد
نظرات