تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
شماره : 27196
تاریخ : 31 فروردین 1401 :: 22:27
حوزه : اسلایدر, برگزیده اخبار, یادداشت
جنگ خونین سولدوز می‌خواستند مسلحانه بر سولدوز مسلط شوند. زیرا؛ سولدوز، دروازه آذربایجان است. برای وصول به اشنویه، جلدیان و پیرانشهر، حیاتی است. برای نفوذ به آذربایجان، سیطره بر سولدوز ضروری است.

گروه سیاسی آذرانجمن: سیزدهم فروردین ۵۸، اسماعیل قادری از نیروهای مردمی اهل تسنن در سه راهی محمدیار کشته می‌شود.

هشت روز بعد، احمد مام سلیم دیگر نیروی مردمی به اتفاق یک خبرنگار و به همراه تعدادی از مقامات نظامی دولت ایران از جمله سرلشگر ظهیرنژاد، در همین محل به دست گروه‌های تروریستی کشته و زخمی می‌شوند.

این اتفاقات نشان می‌دهد؛ سولدوز آبستن حوادث جدیدی است. اما هیچ‌کس چاره‌ای برای حفاطت از جان و مال و ناموس سولدوزی‌ها نمی‌اندیشد.

صبح جمعه، سی‌و یکم فروردین فرا می‌رسد. گروهی از احزاب تروریست با همه توان و نیروهای نظامی مسلح وارد سولدوز شده و اقدام به برگزاری میتینگی مسلحانه در داخل شهر می‌کنند.

اکثر سران وقت گروه‌های رادیکال از جمله عبدالرحمان قاسملو، شیخ عزالدین حسینی، شیخ ملاصالح و… در این تجمع حضور دارند.

گروه‌هابی تروریست کرد، بخش اعظم نیروهای خود را در داخل شهر سولدوز جمع کرده و بخشی را در بیرون شهر و در محورهای سولدوز- اشنویه، سولدوز – خانا (پیرانشهر)، سولدوز- ساووج بولاق (مهاباد) در حال آماده‌باش نگه می‌دارند.

تجمع‌کنندگان، راهپیمایی مسلحانه خود را از سمت ژاندارمری به طرف تنها ورزشگاه شهر شروع کرده و وارد ورزشگاه می‌شوند. بعد از برگزاری میتینگ و ایراد سخنرانی به ناگاه، گلوله‌ای شلیک می‌شود. با توجه به حساسیت موجود در شهر، تجمع به هم می‌ریزد. گروه‌های مسلح کرد از ورزشگاه خارج شده و به اطراف و اکناف شهر گسیل می‌شوند. اما حین فرار، هر کسی را که می‌بینند به سمتش تیراندازی می‌کنند، به خانه‌های مردم یورش برده و تمام اهل خانه را قتل عام می‌کنند.

بدین‌ترتیب، جاده‌های ارتباطی سولدوز توسط گروه‌های تروریست بسته و کل شهر به محاصره در می‌آید و با نیت قتل‌عام مردم نقده، جنگی هولناک شکل می‌گیرد که چهار روز به طول می‌انجامد.

بسیاری از مردم شهر نقده که به خرید و فروش در بازار هفتگی شهر مشغول بودند، به همراه کشاورزان و کارگران فعال در مزارع و باغات به گروگان گرفته می‌شوند.

عده‌ای از مردان و جوانان، به تپه‌های اطراف شهر پناه برده و هسته‌های اولیه مقاومت بر علیه گروه‌های مسلح را آغاز می‌کنند.

روزهای اولیه محاصره شهر، با قتل عام همراه می‌شود. ولی روزهای بعد، مردم سولدوز، جوانمردانه مقاومت و از خانه، کاشانه و ناموس خود دفاع می‌کنند. در این بین عده‌ای برای جمع‌آوری کمک راهی اورمیه می‌شوند. بالاخره، سه چهار روز بعد نیروهای کمکی به سردستگی ملاحسنی وارد سولدوز می‌شوند و شهر پس از ۴ روز محاصره، توسط نیروهای مردمی و دولتی نجات می‌یابد.

هرچند تاکنون اسامی و آمار دقیق قتل‌عام شدگان از سوی دولت اعلام نشده است اما شواهد نشان می‌دهد؛ در این جنگ نابرابر و غافلگیرانه، متاسفانه بیش از ۵۰ نفر از شهروندان سولدوز توسط گروه‌های مسلح قتل‌عام و عده زیادی زخمی می‌شوند و برخی که به گروگان گرفته شده بودند بعد از هفته‌ها و ماه‌ها رها می‌شوند.

مصطفی چمران چرایی جنگ خونین سولدوز را چنین توصیف می‌کند: می‌خواستند مسلحانه بر سولدوز مسلط شوند. زیرا؛ سولدوز، دروازه آذربایجان است. برای وصول به اشنویه، جلدیان و پیرانشهر، حیاتی است. برای نفوذ به آذربایجان، سیطره بر سولدوز ضروری است.

یادداشت از : احمد حسن نژاد

انتهای پیام/