واژگان زندگی؛ نگاهی به ۱۰ اصطلاح اصیل و فراموششده ترکی آذربایجانی
زبان ترکی آذربایجانی، تنها ابزار سخنگفتن نیست؛ بلکه آیینهایست از خرد جمعی، شوخطبعی مردمان، و تجربههای نسلبهنسل. در دل اصطلاحات قدیمی، گاه طنزی لطیف نهفته است، گاه پندی عمیق، و گاه روایتی از زیستن در کوچهپسکوچههای تبریز، اردبیل، ارومیه، زنجان و ....فراتر از آن. این نوشتار، دعوتیست به تأمل در ۱۰ اصطلاحی که شاید امروز کمتر شنیده شوند، اما هنوز بوی اصالت و طعم تجربه دارند.
به گزارش آذرانجمن، در فرهنگ ترکی آذربایجانی، واژهها تنها حامل معنا نیستند؛ بلکه حامل روحاند. هر اصطلاح، گویی قطعهایست از موزاییک زندگی مردمانی که با زبان خود، جهان را تفسیر میکنند. این اصطلاحات، نه صرفاً برای گفتوگو، بلکه برای انتقال تجربه، تربیت اجتماعی، و حتی نقد لطیف رفتارها به کار میروند. در این میان، طنز نه به قصد تمسخر، بلکه به عنوان ابزاری برای تأمل و نزدیکی دلها حضور دارد.
۱۰ اصطلاح با طعم تجربه و بوی اصالت
۱ آغزینا قپان آچیلماز
- دهانش قفل است و باز نمیشود.
- اشاره به کسی که رازدار است یا از روی لجبازی سکوت میکند.
۲ باشینا قاپی قاپانماز
- دری به رویش باز نمیشود.
- کنایه از کسی که جایی پذیرفته نمیشود یا بیپناه مانده است.
۳ قورد قوشا قوش اولماز
- گرگ با پرنده همنشین نمیشود.
- اشاره به ناسازگاری ذاتی دو نفر یا دو گروه.
۴ قویون قوردان سوروشماز
- گوسفند از گرگ چیزی نمیپرسد.
- یعنی نباید از ظالم انتظار انصاف داشت.
۵ یئل گؤتورور، سو سورور
- باد میبرد، آب میفرساید.
- کنایه از گذر زمان و فرسایش تدریجی.
۶ اودون آتانا یانار
- کسی که آتش میافکند، خودش هم میسوزد.
- هشدار به فتنهگران یا آزاردهندگان.
۷ قوشون قانادی وار، آدامین دوغراسی
- پرنده بال دارد، انسان خویشاوند.
- تأکید بر اهمیت خانواده و تکیهگاه انسانی.
۸ آیاغینا قان اوتورماز
- خون در پایش نمینشیند.
- برای کسی که بیقرار و همیشه در حرکت است.
۹ باشینا قار یاخماز
- بر سرش برف نمیبارد.
- یعنی همیشه خوششانس است یا از بلاها دور میماند.
۱۰ قوردون قانینی قان قویماز
- خون گرگ را خون نمیشوید.
- اشاره به سرشت تغییرناپذیر افراد بدذات.
این اصطلاحات، نه صرفاً جملاتی روزمره، بلکه قطعاتی از پازل فرهنگی مردمان ترک آذربایجانیاند. در آنها، هم طنز هست، هم حکمت، هم نقد اجتماعی، و هم مهر خانوادگی. بازخوانی این واژگان، بازگشت به ریشههاست؛ به جایی که زبان، نه فقط برای گفتن، بلکه برای زیستن به کار میرود.
نسیم ادیب






سلام
به نظر می آید شماره ۶ را درست ترجمه نکرده اند. ترجمهی درست چنین باید باشد:
هیزم برای کسی که هیزم را می گذارد، می سوزد.
یعنی نتیجهی هر کاری برای انجام دهندهی آنست.