تاریخ انتشار: ۱۴۰۴/۰۶/۲۷ - ساعت ۱۲:۱۵ کدخبر: 86491 comment-2 Created with Sketch Beta. نظرات (0)

مقبرهالشعراء؛ افلیج فرهنگی، هنری تبریز

غیرت ما تبریزی‌ها کجا رفته است که مقبرةالشعراء، به مثابه یک "افلیج فرهنگی، هنری" به تمام معنا، در حال فروریختن بر سر شهریار است و آن وقت ما مشغول برگزاری کنگره‌های رفع تکلیفی و بی‌خاصیت برای پر شدن رزومه و کارنامه خودمان هستیم!

به گزارش آذرانجمن/ احد نقش شور، مجموعه “مقبرهالشعراء” تبریز، با آن سبقه دیرین فرهنگی، هنری، ادبی و میراثی و تاریخی به بلندای چندین قرن تیمارداری مفاخر، ادبا، شعرا و عارفان آرمیده بر خاک سرخ فام سرخاب، همچون “افلیجی فرهنگی، هنری”، چشم به راه تیمارداری کسانی است که اگر از ایشان، تحت نام بانیان یکی از بزرگترین “سلاخی‌های تاریخی” یاد کنیم، بیراه نخواهد بود!این روزها و به موازات برگزاری یکی از ضعیف ترین و رفع تکلیفی ترین رویدادهای منتسب به استاد شهریار یا به زعم باطل عده ای، کنگره بین‌المللی این شاعر بزرگ آذربایجان، کسی سراغی از مدفن این عارف نازک دل و استاد تمام ادب و هنر معاصر ایران زمین نمی گیرد؛ البته نه از منظر بازدیدها و ادای دین‌های عمومی و نخبگانی؛ بلکه از منظر جغرافیا و هندسه فیزیکی و ماهیت معماری این مجموعه ارزشمند!

مدعیان و منادیان شهریارشناسی، شهریارپژوهی و شهریارستائی‌های کاریکاتوری و کاسب‌کارانه، این روزها درحالی زیر علم خودساخته شهریار بزرگ سینه می‌زنند و برای برگزاری کنگره‌ای دیگر به نام او، هزینه می‌کنند و رجز می‌خوانند که همچنان، اوضاع خانه شخصی و خانه ابدی او در مقصودیه و مقبرهالشعراء اسف بار و غیرقابل قبول هستند!محوطه‌ای نامتقارن و ناهمگون با محیط و ماهیت فرهنگی، هنری، تخریب‌های گسترده در جای جای بخش‌های بازسازی شده موسوم به صفه‌های شمالی و جنوبی، نیمکت‌های تخریب شده، بیغوله ای به نام مجموعه تجاری نیمه کاره، سردیس‌های آسیب‌دیده مفاخر، تبدیل شدن فضای بیرونی صفه‌ها به محل بازی و تفریح، ترک‌ها و ریزش‌های متعدد سقف محوطه داخلی، وفور نشانه‌های تخریب گسترده در دیوارها و بدنه المان، رهاسازی مصالح و تجهیزات ساختمانی در بخش های مختلف محوطه، دیوارنویسی‌های وندالیستی بر بدنه المان و دیگر بخش‌های جدید و قدیم محوطه و در یک کلام، تخریب تدریجی و خاموش مقبره الشعراء تبریز در روزهای برگزاری کنگره ادعایی، از جمله قصورها و بی توجهی های مدیران و کسانی است در تریبون رسانه ا، همواره دم از شهریار و پاسداشت و کریم مقام شامخ او می زنند؛ اما طی ۲۰ سال گذشته و حتی همین یکی، دو سال اخیر، از تعیین تکلیف پروژه بازسازی، مرمت و بهسازی درون و بیرون مجموعه مقبره الشعرا و حتی خانه موزه استاد شهریار عاجر مانده اند!
دلمان می خواست، این روزها، به جای تکرار ادعاها، سخنرانی‌ها، وعده‌ها نشست‌ها، کارگاه‌ها و خاله بازی‌های سیاسی، فرهنگی روی اعصاب شهریار و عاشقان و دوستداران واقعی اش، با دیدن مقبرهالشعراء مرتب، نو نوار شده، آبرومند و زیبا و توسعه‌یافته از منظر عمرانی، فضای سبز، زیباسازی و فرهنگی، به “حافظیه و سعدیه” شیراز فخر بفروشیم و باورمان شود که در این شهر و استان، هستند مدیران دلسوزی که “شهریار” را نه برای بهره‌برداری‌های سیاسی و شخصی؛ بلکه برای “عزیزی” فراموش شده و بر زمین مانده این شاعر و ادیب بی تکرار می خواهند.به راستی غیرت ما تبریزی‌ها و متولیان در حوزه مدیریتی و سیاست گذاری کجا رفته است که مقبرهالشعراء تبریز، به عنوان “افلیج فرهنگی، هنری” به تمام معنا، بر سر شهریار در حال فروریختن است و آن وقت ما، مثل کبک سرمان را در برف فرو برده‌ایم و مشغول برگزاری کنگره های رفع تکلیفی و بی خاصیت برای پر شدن رزومه و کارنامه خودمان هستیم!

کاری به این نداریم که از ۵۰ سال قبل قرار است “پردیس مقبرهالشعراء تبریز” بر روی بقایای ارزشمند گورستان سرخاب ایجاد شود؛ اما تنها به احداث یادمانی بسنده شد، یادمانی که حتی پابرجا ماندن آن هم برای ما بزرگ ترین نعمت است.

آن‌قدر بی تدبیرمی بودیم که حتی نتوانستیم از ظرفیت های گردشگری فرهنگی، ادبی و مذهبی مجموعه بزرگ مقبرهالشعراء و بقعه سید حمزه در جوار هم استفاده کنیم و این مجموعه بی‌نظیر را بیشتر بشناسانیم، تنها کاری که توانستیم بکنیم و نام مقبرهالشعراء را بر سر زبان‌ها بیندازیم، این بود که آن را به مجموعه‌ای بی‌هویت و بیگانه با اصالت و قدمتش تبدیل کنیم و بر بلندای ویرانه‌هایش فریاد چه کنم چه کنم سر دهیم.شیراز “حافظ” و “سعدی” دارد و دو مجموعه “حافظیه” و “سعدیه” و به هر دوی این ها می‌بالد و هر دوی این مجموعه های تاریخی و میراثی را همچون تخم چشم خویش صیانت می کند، این دو را به منبع درآمدی عظیم و شناسنامه‌ای قابل اتکا برای معرفی تاریخ و فرهنگ و ادب و هنر خود تبدیل کرده است.

حتی با تکیه بر وجود همین دو آرامگاه، به “شهریار” تبریز و انتخاب زادروز او به عنوان روز ملی شعر و ادب فارسی می تازد و آن را بر نمی تابد؛ اما ما چه داریم و چه با داشته های خود می کنیم؟ مقبره‌الشعرایی داریم با ۴۰۰ شاعر و ادیب و عارف خفته در آن و همین میراث غنی را به افلیج فرهنگی، هنری بی هویت تبدیل می‌کنیم، همین!!!

 

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *