تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
شماره : 16520
تاریخ : 23 تیر 1400 :: 14:15
حوزه : برگزیده اخبار, بین الملل, یادداشت
افغانستان و ماهیت دیپلماسی جمهوری اسلامی کارشناس مسائل سیاسی گفت: طالبان در افغانستان یک گروه سیاسی نیست بلکه یک «اجتماع» عظیم است که جمعیت بزرگی را از طریق ایدئولوژی اسلامی مربوط به خود منسجم نموده و به حرکت سیاسی قدرتمندی تبدیل شده است که نادیده گرفتن آن در عرصه اقتدار سیاسی افغانستان بی معنی و غیرمنطقی می نماید.

گروه سیاسی آذرانجمن: رویکرد بنیانگذاران و رهبران انقلاب اسلامی نسبت به روابط بین الملل، مردم گرایانه و آرمانی است و نمی توان آن را با رویکردهای رفتارگرایانه و یا نو رفتارگرایانه مطابقت نمود. بنابراین هر نوع تلاشی برای مطابقت دیپلماسی جمهوری اسلامی به عنوان دولتی برآمده از انقلاب اسلامی با دیپلماسی دیگر کشورهای سلطه جو، سلطه پذیر و محافظه کار در عرصه بین المللی بطور قطع بی فایده است. هرچند با وجود پشتوانه تئوریک قدرتمند، ضعف و انفعال در دستگاه سیاست خارجی را نمی توان کتمان کرد ولی باید خاطرنشان کرد ضعف در عملکرد مجریان سیاست خارجی اساسا ناشی از وجود تناقضات فکری در مجریان است و نه رویکردانقلابی. بر پایه رویکرد انقلابی، در افغانستان حاکمیت از آنِ مردم است لذا اولا اشغالگران ملزم به خروج از این کشور هستند ثانیا حکومت برای استقرار پایدار نیازمند مشارکت طیفهای مختلف اجتماعی است. در افغانستان طالبان یک گروه سیاسی نیست بلکه یک «اجتماع» عظیم است که جمعیت بزرگی را از طریق ایدئولوژی اسلامی مربوط به خود منسجم نموده و به حرکت سیاسی قدرتمندی تبدیل شده است که نادیده گرفتن آن در عرصه اقتدار سیاسی افغانستان بی معنی و غیرمنطقی می نماید. به طور قطع تاکید بر هر نوع حوزه تمدنی به غیر از «اسلام» در افغانستان و سایر کشورهای منطقه، تنش زا و اختلاف برانگیز بوده و نتیجه ای جز شکست در پی نخواهد داشت لذا مشارکت همه جریان ها در حاکمیت فقط بر این مبنا میسر است. همچنین نباید از یاد برد که دولت فعلی افغانستان ناپایدار بوده و فقط در سایه حمایت غرب مستقر است و رابطه با دولت فعلی، فقط در راستای اهداف کوتاه مدت ممکن خواهد بود. تلاش برخی کشورهای همسایه برای در دست گرفتن تامین امنیت فرودگاه کابل نیز به معنای نادیده گرفتن طالبان نیست. برقرای ارتباط عمیق و مستحکم با طلبان، می تواند در آینده بر متغیرهای امنیتی، سیاسی و اقتصادی موثر باشد. مجریان سیاست خارجی جمهوری اسلامی می توانند با مخاطبین فعلی در دولت و مخاطبین در دولت آتی افغانستان وارد مذاکرات فعال شده و در مورد زیرساخت های امنیتی، سیاسی و اقتصادی مشترک بین دو کشور و منطقه، تفاهم های قابل اتکاء را برای همکاری ها بدست آورد. در پایان باید گفت که تحلیل های ناشی از ایدئولوژی های غیراسلامی که ملزومات خاستگاه اجتماعی دیپلماسی در منطقه را در نظر نمیگیرند، به افزایش بدبینی ها به گروه هایی نظیر طالبان در افغانستان منجر شده و در نتیجه مجریان سیاست خارجی را بیشتر در وضعیت انفعال و ترس از ریسک قرار می دهد در حالیکه افغانستان ظرفیت های زیادی برای انقلاب اسلامی و مناسبات با جمهوری اسلامی ایران دارد. یادداشت: آصف حاجی زاده انتهای پیام/