تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
شماره : 16148
تاریخ : 28 اردیبهشت 1400 :: 16:57
حوزه : برگزیده اخبار, سیاسی, یادداشت
عقلانیتِ علیه عقلانیت عقلانیتِ علیه عقلانیت از نظر انسان غربگرا، عقلانیت همان تلاش فکری برای رسیدن به سود و لذت حداکثری است و هر نوع فکر کردنی که مغایر و یا متضاد با آن باشد عقلانیت به حساب نمی آید و آنرا غیرعقلانی تلقی می کنند.

گروه سیاسی آذرانجمن: یادداشت| آصف حاجی زاده؛ بخشی از اعمال انسانها که از روی غریزه و یا عادت های نهادینه شده است ارتباط چندانی به موضوع عقلانیت کنونی ندارد و تلاش برای برقرار کردن نسبت بین این گونه اعمال با عقلانیت، در واقع تلف کردن وقت است لذا در این مبحث از ورود به این حوزه پرهیز می شود.

به نظر می رسد قبل از هر چیزی، ضرورت درک خودِ مفهوم «عقلانیت» وجود دارد بعضی ها بر این پندارند که گویا می توان از عقلانیت مفهوم جهانشمول، واحد و مشترکی بدست آورد در حالیکه عقلانیت نتیجه آن قسم از «فکر کردن» هایی است که اقدامات منتهی به اهداف کلی را سامان می بخشد به همین خاطر می توان گفت عقلانیت آن نوع فکر کردن هایی است که در خدمت یک نوع از ایدئولوژی مشخص قرار دارد.

غرب مدرن بسیار تلاش کرده است تا عقلانیت را محدود به تعاریف خود از فکر کردن نماید. مدرنیته غرب یک هدف کلی و ایدئولوژیستی برای خود تعریف کرده است و در آن تعریف، هدف اساس انسان کسب «لذت حداکتری» و منفعت فردی می باشد بنابراین از نظر انسان غربگرا، عقلانیت همان تلاش فکری برای رسیدن به سود و لذت حداکثری است و هر نوع فکر کردنی که مغایر و یا متضاد با آن باشد عقلانیت به حساب نمی آید و آنرا غیرعقلانی تلقی می کنند.

حال اینکه عقلانیت گونه های دیگری نیز دارد هر نوع تلاش فکری برای حصول سعادت و فضیلت، عقلانیت فرزانگی به حساب می آید و بسیاری از انسان ها کوشش های فکری خود را در این مسیر بعمل آورده اند و اندیشه های تاریخ ساز و جهان سازِ سقراط، افلاطون، ارسطو و سایر را می توان در این طبقه بندی قرار داد.

گونه دیگری از عقلانیت نیز در صدد تحصیل و وصول به انواع «حق» است مجموعه تلاش های فکری که برای وصل شدن به حقیقت و تامین و تحصیل و برپایی حق در هر نقطه از زمان ومکان صورت می گیرد در چارچوب عقلانیت توحیدی و اسلامی قابل طبقه بندی است.

غربگرایان سعی کرده اند تلقی خود از عقلانیت را تحت عنوان «عقلانیت جهانشمول» بر کل بشریت تحمیل کنند و چنین وانمود کنند که فایده گرایی تنها سطح و زمینه عقلانیت است در حالیکه گونه های دیگر عقلانیت از ظرفیت های خیلی بالایی برای حل مسائل، مشکلات و معضلات بشریت برخوردار است و در حال حاضر نیز عقلانیت غربی را به چالش طلبیده لذا به همین خاطر می توان گفت،عقلانیت مدرن، سلطه گرانه و ضدعقل است زیرا در حال نابود کردن ابعاد، سطوح و گونه های مختلف عقلانیت است.

غرب مدرن بواسطه تکنولوژی رسانه و سرمایه های جهانی از نفع گرایی سرمایه دارانه را به عنوان عقلانیت و وجدان جمعی به نمایش گذاشته و بعنوان پارادیم های اخلاقی بر اذهان و افکار عمومی تحمیل می کند.

به بیان ساده تر غرب تمامیت خواه با رد تنوع و تکثرهای مفهومی، تعبیر جهانگرایانه از عناصر ایدیولوژیستی خود ارائه می کند و با سرکوب دیگر ساحات های متعالی و انسانی عقل، در عرصه انحطاط فکری میدان داری میکند و تعابیر مبتذلی از فکر کردن و اخلاق را ارائه می دهد و این گزاره ها را به صورت مطالبه ای عمومی در ذیل همان نفع طلبی فردی با روتوش و ژست آزادیخواهی ارائه می دهد.